کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



نقش های کارکردی حمایت اجتماعی در محدوده فرایند استرس و مقابله
حمایت اجتماعی
 

در محدوده فرایند استرس و مقابله
حمایت اجتماعی در فرایند استرس و مقابله نقش مهمی ایفا می کند. برای مثال، حمایت اجتماعی در طول مرحله بهبود بیماران سرطانی مورد توجه محققان بوده است. با توجه به نظریه تبادلی استرس (لازاروس و فولکمن، ۱۹۸۴)، حمایت اجتماعی به مثابه یک منبع در میان منابع اثرگذار دیگر، بر ارزیابی های شناختی از رخدادهای استرس زا موثرند. در این نظریه فرض می شود که افزایش در منابع حمایتی با تسهیل در رفتارهای مقابله ای انطباقی همراه می باشد. همچنین، طبق این دیدگاه، منابع بر رفتارهای مقابله ای اثرگذارند و رفتارهای مقابله ای پیامدهای انطباقی متفاوتی ایجاد می کنند. برای مثال، نتایج مطالعه لازینسکا، محمد و شوارزر[۱] (۲۰۰۵) نشان داد که حمایت و باورهای خودکارآمدی بر رفتارهای مقابله ای بیماران اثرگذار بود.

بر حسب اهمیت کارکردی حمایت اجتماعی، این سازه بر نتایج متعددی اثرگذار است. برخی شواهد پژوهشی بر اثر ضربه گیرانه حمایت اجتماعی در برابر عوامل استرس زا تاکید کرده اند. بر این اساس، شوارز و کنول (۲۰۰۷) در یک مطالعه مروری و با استناد به برخی شواهد تجربی و دیدگاه های نظری تاکید کردند که حمایت اجتماعی ادراک شده در فرایند استرس و مقابله دارای اهمیتی حیاتی می باشد. در این مطالعه، شوارز و کنول[۲] (۲۰۰۷) با استناد به مبانی نظری و تجربی موجود و با هدف تاکید بر سازوکارهایی که از طریق آنها حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی سطوح متمایز تجارب استرس زا افراد موثر واقع  می‌شوند، اقدام به طرح دو فرضیه کردند.

 

 

 

پایان نامه بررسی اثر راهبردهایِ کنارآمدن با فشارِ روانی(بر اساسِ مدلِ لازاروس)

فرضیه توانمندسازی. در «فرضیه توانمند سازی»[۳] تاکید می شود که حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق تقویت باورهای خودکارآمدی در پیش بینی تجارب استرس زای افراد نقش آفرینی می کند. بر اساس دیدگاه عاملیت پیش گستر، تجربه حمایت در برابر مطالبات موقعیتی به مثابه یک عامل حفاظتی احتمالی ایفای نقش نمی کند (بنیت و بندورا[۴]، ۲۰۰۴). بلکه، حمایت، از طریق افزایش در توانمندی ها و قابلیت های انطباقی فردی در مواجهه با چالش ها و غلبه بر مشکلات، خودکنترلی فردی را افزایش می دهد. در واقع، حمایت اجتماعی در مواجهه با یک عامل استرس زا فرصت استفاده از تجارب جانشینی را برای افراد فراهم می آورد. این موضوع بیشتر زمانی پدیدار می شود که منابع فراهم آورنده حمایت خود به دلیل برخورداری از شایستگی لازم در مواجهه با مسائل مشابه تجارب موفقیت زایی کسب کرده باشند. به بیان دیگر، حمایت اجتماعی، بیانگر یک تجربه نمادین است که از طریق آن، اعضای یک شبکه ارتباطی؛ اطمینان کلامی لازم را درباره شایستگی دریافت کننده در مواجهه با مسائل فراهم می آورد. مسیر احتمالی دیگر، که از طریق آن تجارب حمایتی در مواجهه با موقعیت های استری زا منجر به تقویت باورهای خودکارآمدی می شوند این است که حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق کاهش عواطف منفی در افزایش باورهای خودکارآمدی موثر واقع می شوند. عواطف منفی و برانگیختگی وابسته به استرس، به مثابه دو منبع بااهمیت درباره شایستگی فردی در مواجهه با موقعیت های استرس زا اطلاعات لازم را تدارک می بینند. بنابراین، تجارب حمایتی ادراک شده از طریق کاهش عواطف منفی و برانگیختگی وابسته به استرس در تقویت باورهای خودکارآمدی موثر واقع می شوند.

پاره‌‎ای از مطالعات نشان داده اند که حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق تقویت باورهای خودکارآمدی در غلبه بر مطالبات چالش انگیز و ایجاد پیامدهای دلخواه موثر واقع می شود (کلینک[۵] و همکاران، ۲۰۰۸؛ بنیت و بندورا، ۲۰۰۴؛ چانگ و سان[۶]، ۲۰۰۰؛ دانکن و مک آلی[۷]، ۱۹۹۳). نتایج مطالعه کلینک و همکاران (۲۰۰۸) نشان داد که بین حمایت خانوادگی و ادراک دانشجویان از توانایی خود در مواجهه با موقعیت های استرس زای تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. برخی شواهد پژوهشی دیگر نیز تاکید کرده اند که حمایت اجتماعی ادراک شده از طریق تقویت باورهای خودکارآمدی در بهبود نشانه های فیزیکی استرس  موثر بوده اند (لوسی نیسکا، سارکار و نول[۸]، ۲۰۰۷).

فرضیه پرورش. در فرضیه پرورش[۹] اشاره می شود که کارکرد توانمندسازی حمایت، فقط یک سازوکار احتمالی در محدوده فرایند استرس و انطباق ارائه می دهد. با وجود ترسیم یک مسیر معکوس از باورهای خودکارآمدی به سمت تجارب حمایت اجتماعی، جهت گیری فرضیه پرورش با دیدگاه عاملیت پیش گستر سازگار می باشد. به بیان دیگر، خودکارآمدی فقط یک عامل میانجیگر بین حمایت و بهبود نیست، بلکه خود در ایجاد تجارب حمایت اجتماعی موثر می باشد. فرضیه پرورش تاکید می کند که باورهای خودکارآمدی منابع اجتماعی را افزایش می دهد. این مهم از طریق فعالیت های اجتماعی خودکنترلی انجام می پذیرد. افراد ابتکار عمل را در دست می گیرند، آنها بیرون می روند و تعاملات اجتماعی را تجربه می کنند، به منظور حفظ روابط اجتماعی باارزش تلاش می کنند و برای بهبود، بسط و پرورش شبکه روابط اجتماعی خود سرمایه گذاری می کنند. با افزایش باورهای خودکارامدی منابع حمایتی افزایش نشان می دهند. شواهد تجربی مختلف از فرضیه پرورش حمایت کرده اند (شوارزر و گاتیرز ـ دونا[۱۰]، ۲۰۰۵؛ شوارزر، هان و اسچرودر[۱۱]، ۱۹۹۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-01-30] [ 09:39:00 ب.ظ ]




سبک های مقابله ای
در این مطالعه, «سبک مقابله» ـ که به تلاش های شناختی و رفتاری فرد برای جلوگیری، مدیریت و کاهش استرس  اشاره می کند (لازاروس، ۲۰۰۶) نیز به مثابه یک عامل درون فردی پیشایند استرس در بررسی فرایند تجربه این وضعیت مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. به بیان دیگر, رفتارهای مقابله ای به آن دسته از راهبردهای هوشیار اطلاق می گردد که فرد در مواجهه با رخدادهای استرس زای خاص مورد استفاده قرار می دهد. اندلر و پارکر[۱] (۱۹۹۰) بر اساس تحقیقی جهت بررسی فرایند مقابله عمومی، افراد را برحسب سه نوع اساسی سبک مقابله ای متمایز می سازند: سبک مقابله ای مسئله مدار[۲]، سبک مقابله ای هیجان مدار[۳] و سبک مقابله ای اجتنابی[۴]. راهبردهای مقابله ای مسئله مدار شیوه هایی را توصیف می کند که بر اساس آن فرد اعمالی را که باید برای کاهش یا از بین بردن یک رخداد استرس زا انجام دهد محاسبه می کند. رفتارهای مسئله مدار شامل جستجوی اطلاعات بیشتر درباره مسئله، تغییر ساختار مسئله از نظر شناختی و اولویت دادن به گام هایی برای مخاطب قرار دادن مسئله می شود. برعکس، راهبردهای مقابله ای هیجان مدار شیوه هایی را توصیف می کند که براساس آن، فرد بر خود متمرکز شده و تمام تلاش او متوجه کاهش احساسات ناخوشایند خود می باشد. واکنش های مقابله هیجان مدار شامل گریه کردن، عصبانی و ناراحت شدن، پرداختن به رفتارهای عیب جویانه، اشتغال ذهنی و خیال پردازی می باشد. در نهایت، راهبردهای مقابله ای اجتنابی مستلزم فعالیت ها و تغییراتی شناختی است که هدف آنها اجتناب از موقعیت استرس زا می باشد. رفتارهای مقابله ای اجتنابی ممکن است به شکل روی آوردن و درگیر شدن در یک فعالیت تازه و یا به شکل روی آوردن به اجتماع و افراد دیگر ظاهر شود (هالامان دریس و پاور[۵]، ۱۹۹۹).

در هر الگوی فرهنگی، هنجارهای فرهنگی مشخصی درباره مفهوم مقابله وجود دارد که در فراخوانی الگوهای مقابله ای خاصی موثرند (لام و زان[۶]، ۲۰۰۴).  در فرهنگ های فردگرا به دلیل وجود تصور از خود مستقل، تجربه خودکفایی و استقلال از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. شواهد تجربی مختلف نشان داده اند که افراد با تصور از خود مستقل غالبا خواهان کنترل محیط و هماهنگ کردن آن با نیازها و تمایلات فردی خود می باشند (مارکوس و کیتایاما[۷]، ۱۹۹۱) و همواره می کوشند که بین رفتار و فرایندهای درونی خویش هماهنگی ایجاد کنند (لام و زان، ۲۰۰۴؛ مورلینگ و فسکی[۸]، ۱۹۹۹). در مقابل، در فرهنگ های جمع گرا به دلیل تاکید بر حفظ انسجام گروهی افراد غالبا با هنجارهای گروهی همرنگی می کنند (لام و زان، ۲۰۰۴؛ مورلینگ و فسکی، ۱۹۹۹). بنابراین، در بین افراد با عضویت در گروه های فرهنگی فردگرا، فرایندهای مقابله بر تغییر محیط ـ در عوض تغییر فردـ و در بین افراد با عضویت در گروه های فرهنگی جمع گرا، فرایندهای مقابله بر تغییر فرد ـ در عوض تغییر محیط ـ مبتنی می باشند.

غالب فرضیه های فرهنگی وابسته به استرس و مقابله با تفاوت های فرهنگی در راهبردهای هنجاری رابطه دارد. برای مثال در بین فرهنگ های فردگرا بکارگیری آن دسته از راهبردهای مقابله ای که مستلزم مواجهه و تغییر در عوامل استرس زای محیطی می باشند متداول تر می باشد (راهبردهای مقابله ای گرایشی یا رفتاری). در مقابل، در بین فرهنگ های جمع گرا استفاده از راهبردهای مبتنی بر اجتناب از عوامل استرس زای محیطی و سازوکارهای تغییردهنده حالت های روان شناختی درونی شیوع بیشتری دارد (راهبردهای مقابله ای اجتنابی و شناختی). فرضیه های مزبور بر اساس تفاوت های مشاهده شده بین عضویت های فرهنگی مختلف در متغیرهای صفات شخصیت، اسناد، انگیزش و اهداف مقابله رشد و توسعه یافته اند.

 

 

 

پایان نامه بررسی اثر راهبردهایِ کنارآمدن با فشارِ روانی(بر اساسِ مدلِ لازاروس)

نتایج پاره ای از مطالعات نشان داده اند که افراد در فرهنگ های فردگرا در مقایسه با افراد در فرهنگ های جمع گرا به دلیل برخورداری از برخی ویژگی های شخصیتی مانند منبع کنترل درونی (حمید[۹]، ۱۹۹۴؛ چان[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۶)، اهداف مقابله کنترل اولیه (مک کارتی و همکاران، ۱۹۹۹) و سبک های شناختی مبتنی بر اسنادهای علّی گرایشی (کاوانیشی[۱۱]، ۱۹۹۵؛ چوی و نیسبت[۱۲]، ۱۹۹۸؛ موریس و پنگ[۱۳]، ۱۹۹۴؛ چان و همکاران، ۲۰۰۶) در مواجهه با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله ای گرایشی و رفتاری استفاده می کنند. در مقابل، افراد در فرهنگ های جمع گرا به دلیل برخورداری از منبع کنترل بیرونی، اهداف مقابله کنترل ثانویه و سبک های شناختی مبتنی بر اسنادهای علّی بیرونی در رویارویی با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله اجتنابی استفاده می کنند. نتایج مطالعه براک، کاتبرسون، ترمن و لی[۱۴] (۲۰۰۱) نشان داد که در بین افراد با جهت گیری فرهنگی جمع گرا گرایش به ارزیابی عوامل استرس زا به صورت تهدید و فقدان در پیش بینی راهبردهای مقابله ای اجتنابی و منفعلانه و گرایش افراد با جهت گیری فرهنگی فردگرا در ارزیابی عامل استرس زا به صورت چالش در پیش بینی راهبردهای مقابله ای گرایشی و فعال موثر می باشد.

تفاوت های گزارش شده درباره اهداف مقابله و فرایندهای انگیزشی نیز در پیش بینی راهبردهای مقابله ای ترجیحی در گروه های فرهنگی مختلف اثرگذار است. در بین افراد با جهت گیری فرهنگی فردگرا به دلیل تقدم اهداف مقابله مبتنی بر خود در برابر اهداف مقابله مبتنی بر دیگران و انگیزش بیشتر برای بیشینه سازی لذت (کانون کنترل پیشبرد) هدف اصلی تلاش های مقابله ای، کنترل محیط و انطباق آن با نیازهای فردی می باشد. در مقابل، در بین افراد با جهت گیری فرهنگی جمع گرا به دلیل تقدم اهداف مقابله مبتنی بر دیگری در برابر اهداف مقابله مبتنی بر خود و انگیزش بیشتر برای کاهش فقدان (کانون کنترل جلوگیری) هدف اصلی تلاش های مقابله ای، حفظ روابط بین فردی می باشد (وانگ و یوموتو[۱۵]، ۱۹۹۸). در مجموع، شواهد تجربی وابسته به راهبردهای مقابله ای هنجاری در بین فرهنگ های مختلف نتایج پیچیده ای به همراه داشته است. با این وجود، شواهد تجربی موجود در مقایسه با رابطه بین جهت گیری فردگرا و مقابله گرایشی بیشتر از رابطه بین جهت گیری جمع گرا و مقابله اجتنابی حمایت به عمل آورده است. به ویژه، در بین بزرگسالان و کودکان با عضویت در گروه های فرهنگی جمع گرا مانند کره، غنا و مالزی استفاده از راهبردهای مقابله ای منفعلانه (عیسی و تراموسدراف[۱۶]، ۱۹۹۶؛ براک[۱۷] و همکاران، ۲۰۰۱)، مقابله اجتنابی (چانگ[۱۸]، ۲۰۰۱؛ رادفورد و همکاران، ۱۹۹۳؛ براک و همکاران، ۲۰۰۱)، مقابله هیجان محور (اشان، چانگ و اوسو، ۱۹۹۸؛ عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶؛ براک و همکاران، ۲۰۰۱) و مقابله نا آشکار(مک کارتی و همکاران، ۲۰۰۱) و در بین بزرگسالان و کودکان با عضویت در گروه های فرهنگی فردگرا مانند افراد اروپایی ـآمریکایی و آلمانی استفاده از راهبردهای مقابله ای مسئله مدارانه و فعال گزارش شده است (عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶؛ کولی[۱۹] و همکاران، ۲۰۰۲).

برخی از مطالعات تغییرپذیری درون گروهی مشاهده شده در سبک مقابله را با توجه به مفهوم  فرهنگ پذیری بررسی کرده اند. برای مثال، یوشی هاما[۲۰] (۲۰۰۲) با بهره گرفتن از محل تولد به مثابه شاخصی از جهت گیری فرهنگی، راهبردهای مقابله ای گروهی از زنان ژاپنی ـ آمریکایی متولد شده در آمریکا و ژاپن را با یکدیگر مقایسه کرد. نتایج نشان داد که زنان متولد شده در آمریکا در مقایسه با زنان متولد شده در ژاپن در مواجهه با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله ای فعال و گرایشی استفاده کردند.

نتایج پاره ای از مطالعات نیز با تاکید بر الگوهای متفاوت رابطه بین فردگرایی و راهبردهای مقابله ای نشان دادند که افراد با عضویت در گروه فرهنگی فردگرا مانند آمریکای شمالی در مواجهه با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله ای هیجان محور از قبیل تفکر آرزومندانه (عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶) و راهبردهای ناآشکار استفاده کردند (مک کارتی و همکاران، ۱۹۹۹). نتایج برخی مطالعات دیگر نیز نشان دادند که بین گروه های فرهنگی مختلف از نظر مقابله فعال یا مسقیم (براک و همکاران، ۲۰۰۱) و مقابله غیرمستقیم (لی و لیو[۲۱]، ۲۰۰۱) تفاوت معناداری گزارش نشد.

شواهد تجربی مختلف نشان داده اند که درباره نقش تفاوت های جنسیتی در پیش بینی پاسخ های مقابله ای اتفاق نظر وجود ندارد. میلر و کرچ (۱۹۸۷؛ نقل از متیود[۲۲]، ۲۰۰۴) دریافتند که در بسیاری از مطالعات انجام شده درباره تفاوت های جنسیتی در رفتارهای مقابله ای؛ بر تفاوت دو جنس در چگونگی مواجهه با عوامل استرس زا تاکید شده است. برای مثال، مردان در مقایسه با زنان به دلیل گرایش به استفاده از سبک مقابله مسئله مدار در مواجهه با موقعیت های استرس زا، فعالانه اقدام به رفع آنها می کنند در حالی که زنان به دلیل گرایش به استفاده از پاسخ های هیجان مدارانه در مواجهه با عوامل استرس زا بر تغییر پاسخ های هیجانی خود متمرکز می شود. این در حالی است که گرایشات دو جنس در مواجهه با شرایط مختلف، یکسان نمی باشند. در این خصوص، نتایج مطالعه بن ـ زور و زیدنر[۲۳] (۱۹۹۶) نشان داد که در طول دوره بحرانی جنگ خلیج، زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با عوامل استرس زا، بیشتر از  پاسخ های مقابله ای مسئله مدارانه استفاده کردند. نتایج مربوط به بررسی پاسخ های مقابله ای مشارکت کنندگان پس از اتمام دوره بحرانی جنگ نشان داد که مردان در مقایسه با زنان در مواجهه با عواملاسترس زای روزانه، بیشتر از پاسخ های مقابله ای مسئله مدارانه استفاده کردند. متیود (۲۰۰۴) تاکید کرد که متغیر جنسیت، هر یک از عناصر مداخله کننده در فرایند استرس شامل درون داد ـ از طریق تاثیر بر نظام ادراکی فرد در ادراک یک موقعیت به صورت استرس زا یا غیراسترس زا ـ و برون داد را ـ از طریق اثرگذاری بر پاسخ های مقابله ای و تلویحات وابسته به واکنش های استرس برای سلامت ـ تحت تاثیر قرار می دهد. اگرچه ادبیات پژوهش در بررسی رابطه بین جنسیت و استرس نتایج متناقضی را نشان می دهد، برخی از محققان نشان داده اند که زنان در مقایسه با مردان تجارب استرس‌زای بیشتری گزارش می کنند (مک‌دانوف و والترز[۲۴]، ۲۰۰۱). از نظر برخی از محققان دیگر، زنان در مقایسه با مردان وقایع تهدیدکننده را با استرس بیشتری ارزیابی کرده و بیشتر در معرض استرس مربوط به «کارکرد نقش» قرار دارند (پتاسک[۲۵] و همکاران، ۱۹۹۲). نتایج مطالعه متیود (۲۰۰۴) نشان داد که زنان در مقایسه با مردان در سبک های مقابله هیجانی و اجتنابی نمرات بالاتری بدست آوردند. به بیان دیگر، نتایج این مطالعه نشان داد که مردان در مقایسه با زنان در مواجهه با موقعیت های استرس‌زا «بازداری هیجانی»[۲۶] بیشتری نشان می دهند. نتایج مطالعه شکری, مرادی, دانشورپور و طرخان (۱۳۸۷) نشان داد که دختران در سبک های مقابله اجتنابی و هیجان مدار و پسران در سبک مقابله مسئله مدار نمرات بالاتری کسب کردند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری در مطالعه ویلسون، پاریتچارد و ریوالی[۲۷] (۲۰۰۵) نشان داد که در سبک های مقابله مسئله مدار، هیجان مدار و اجتنابی نمرات دختران در مقایسه با پسران به طور معناداری بالاتر بود. تامرس[۲۸] و همکاران (۲۰۰۲) در یک مطالعه فراتحلیل درباره نقش تفاوت های جنسیتی درباره راهبردهای مقابله ای نشان دادند که زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با موقعیت های استرس زا اشکال متنوع تری از رفتارهای مقابله ای را استفاده کردند. آنها همچنین اشاره کردند که زنان در مقایسه با مردان راهبردهای هیجان مدار بیشتری مانند خودگویی و نشخوار ذهنی استفاده کردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ب.ظ ]




علاقه اجتماعی، و سبک های مقابله
گفتنی است که تعداد قابل ملاحظه ای از مطالعات با تاکید بر کارکرد ضربه گیرانه استرسِ[۱] مفهوم حمایت اجتماعی، بر ضرورت بررسی آن به طور موکد اصرار ورزیده اند (کالوت و کونورـ اسمیت[۲], ۲۰۰۶؛ ویتن[۳], ۱۹۸۵؛ زیمت، دالم، زیمت و فارلی[۴]، ۱۹۸۸). نتایج پژوهش میسرا[۵] و همکاران (۲۰۰۳) نشان داد که سطوح پایین حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی سطوح بالای تجربه استرس تحصیلی دانشجویان موثر بود. تویتس (۱۹۸۲؛ نقل از میسرا و همکاران, ۲۰۰۳) خاطر نشان ساخت که تفاوت های فردی در میزان حمایت اجتماعی دریافت شده یکی از مهمترین عوامل پیش بینی کننده سطوح تجارب استرس زا قلمداد می شود. مالینکورت و لئونگ[۶] (۱۹۹۲) تاکید کردند برای آن دسته از دانشجویانی که تغییراتِ توام با استرس دوران دانشجویی را تجربه می‌کنند, حمایت اجتماعی یک منبع مقابله قدرتمند بیرونی محسوب است. نتایج مطالعه مک گورگ[۷] و همکاران (۲۰۰۵) با هدف بررسی نقش میانجی گر حمایت ادراک شده از طرف والدین و دوستان در بررسی رابطه بین استرس تحصیلی و وضعیت سلامت دانشجویان نشان داد که رابطه مثبت بین استرس تحصیلی و افسردگی با افزایش حمایت اطلاعاتی کاهش یافت. علاوه بر این، نتایج خاطرنشان ساخت که رفتار حمایتی در کاهش پیامدهای منفی سلامت برای افراد در معرض استرس تحصیلی حائز اهمیت فراوانی است. در پژوهش دیگری مک گورگ, اسمتر, فنگ, گلیهان و گراوز[۸] (۲۰۰۴) نشان دادند که حمایت هیجانی و ملموس رابطه بین تجربه استرس با افسرگی و نشانه های بیماری را میانجیگری می کند. همچنین, نتایج مطالعه تورشیم و ولد[۹] (۲۰۰۱) نشان داد که اثر استرس تحصیلی ادراک شده بر شکایات مربوط به سلامت ذهنی در سطوح متفاوت عامل جو حمایت کننده کلاس درس مختلف است. به بیان دیگر, در مطالعه بهزیستی ذهنی مشارکت کنندگان بین عامل های استرس تحصیلی ادراک شده و جو حمایت کننده کلاس درس کنش متقابل مشاهده شد. نتایج مطالعه آلوان, بلگراو و زیا[۱۰] (۱۹۹۶) نیز نشان داد که حمایت اجتماعی با استرس رابطه منفی دارد.

 

 

 

پایان نامه بررسی اثر راهبردهایِ کنارآمدن با فشارِ روانی(بر اساسِ مدلِ لازاروس)

علاوه بر این, یافته های به دست آمده از تحلیل ماهیت کارکردی حمایت نشان داد که حمایت هیجانی در مقایسه با حمایت ابزاری در کاهش اثر منفی و مخرب استرس بهتر عمل می کند. پژوهش اُکنر, کوب و اُکنور[۱۱] (۲۰۰۳) نشان داد که استرس با ابعاد سه گانه حمایت اجتماعی ادراک شده شامل حمایت خانوادگی, حمایت دوستان و حمایت دیگرانِ مهم رابطه منفی و معنادار نشان داد. والینتینر, هالاهان و موس[۱۲] (۱۹۹۴) در پژوهشی با هدف بررسی الگوی منسجم سازوکارهای میانجیگر و تعدیل کننده فرایند مقابله در دانشجویان با بهره گرفتن از تحلیل های روابط ساختاری خطی نشان دادند که همسو با الگوی مفروض, حمایت والدینی اولیه از طریق راهبردهای مقابله انطباقی به طور مستقیم و غیرمستقیم با تغییرات بعدی در سازگاری روان‌شناختی رابطه دارد. علاوه بر این, ارزیابی های کنترل محور, نه تنها رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده و راهبردهای مقابله ای میانجیگری کرد بلکه در پیش بینی اثربخشی پاسخ های مقابله ای نیز اثرگذار واقع شد. به بیان دیگر، نتایج نشان داد که تجربه منابع حمایتی از طریق فراخوانی فرایندهای ارزیابی شناختی کنترل محور؛ در پیش بینی الگوهای مقابله ای کارامد و در نهایت، سطوح بهینه سازگاری روان شناختی موثر واقع شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ب.ظ ]




الگوی مبتنی بر پاسخ استرس
مرور ادبیات پژوهش نشان داد که خاستگاه الگوی پاسخ محور استرس[۱] در علم پزشکی می باشد. در این قلمرو پژوهشی، استرس بیانگر شیوه ترجیحی فرد در پاسخ به عوامل استرس زا می باشد. به بیان دیگر، استرس نشان دهنده الگوی پاسخ جسمانی، روان شناختی و عواطف منفی فرد در مواجهه با عوامل استرس زا می باشد (کوپر، دیو و اُدریسکل[۲]، ۲۰۰۱). در الگوی پاسخ محور، استرس به مثابه یک متغیر وابسته مورد توجه محققان بوده است.

کارهای اولیه بر روی استرس بر واکنش های فیزیولوژیک نسبت به محرک های استرس زا مبتنی بوده است. کانن (۱۹۳۲؛ نقل از گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸) در اولین تعریف از مفهوم استرس، بر واکنش های «جنگ و گریز[۳]» نسبت به عوامل استرس زا تاکید کرد. سلی (۱۹۵۶؛ نقل از گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸) ـ که لقب پدر مطالعات مدرن استرس به وی تعلق گرفت ـ، مطالعات کانن را از طریق مشاهده های بالینی و مطالعات آزمایشگاهی بسط داد.

سلی (۱۹۵۶؛ نقل از گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸) در تعریف استرس به پاسخ فرد بر مطالبات موقعیتی تاکید کرد. به منظور تبیین الگوی مبتنی بر پاسخ استرس و شناسایی واکنش های افراد به عوامل استرس زا سلی (۱۹۵۶؛ نقل از گلانز و شوارتز، ۲۰۰۸) الگوی نشانگان انطباق عمومی[۴] را بسط داد. سلی فرض کرد که تمام ارگانیسم های زنده در پاسخ به عوامل استرس زا، در سه مرحله، تغییراتی نشان می دهند. این مراحلـ که به صورت نشانگان انطباق عمومی نام گذاری شد ـ، شامل مراحل واکنش هشدار[۵]، مقاومت[۶] و خستگی[۷] می‌باشد. در هر مرحله، پاسخ های فیزیولوژیک و رفتاری برانگیخته می شوند.

در مرحله هشدار، فرد موقعیت را درک می کند و فعالیت های جنگ و گریز به مثابه یک پاسخ طبیعی نسبت به موقعیت تهدید کننده تلقی می شود. در مرحله مقاومت، فرد تلاش می کند که از طریق انطباق با شرایط استزس زا خود را در برابر موقعیت تهدید کننده حفظ کند. مرحله خستگی (که گاهی با بیماری و مرگ همراه است) زماهی حادث مس شود که فرد موقعیت را از منابع درونی خود فراتر ارزیابی کند (کوپر و همکاران، ۲۰۰۱).

اگر چه تعداد زیادی از محققان نظریه سلی را به دلیل عدم ارائه تعریفی دقیق تر از مفهوم استرس مورد انتقاد قرار داده اند، اما الگوی نشانگان انطباق عمومی و الگوی پاسخ محور استرس از دیدگاه زیست شناختی حائز نقشی حیاتی بوده است. بنابراین، الگوی مبتنی بر پاسخ سلی، از طریق ترغیب مطالعات دیگر، محققان را به درک عمیق تری از مفهوم استرس رهنمون ساخت (کوپر و همکاران، ۲۰۰۱).

در مجموع، الگوی مبتنی بر پاسخ بر پاسخ افراد نسبت به عوامل استرس زا مبتنی می باشد. بنابراین، از توجه به محیط و یا محرک های دیگر ـ که بر الگوی پاسخ افراد در مواجهه با عوامل استرس زا مؤثرند ـ، بازمانده است. در پاسخ به این انتقادات، محققان در مقابل الگوی مبتنی بر پاسخ استرس، الگوی دیگری را پیشنهاد کردند. در این الگو، که الگوی مبتنی بر محرک استرس[۸] نامیده می شود، هدف اصلی محققان شناسایی موقعیت ها یا محرک های استرس زا می باشد (کوپر و همکاران، ۲۰۰۱).

 

 

 

پایان نامه بررسی اثر راهبردهایِ کنارآمدن با فشارِ روانی(بر اساسِ مدلِ لازاروس)

الگوی مبتنی بر محرک استرس
در طول دهه ۱۹۸۰-۱۹۷۰، غالب مطالعات انجام شده درباره استرس بر رویکرد محرک محور، مبتنی بوده اند (سوتان، بام و جانستون[۹]، ۲۰۰۴). در الگوی مبتنی بر محرک، هدف عمده شناسایی منابع اصلی استرس بوده است. در این الگو، شرایط اجتماعی مانند فضای اجتماعی، محیط کاری و روابط به مثابه محرک ها تلقی می شوند. در ادبیات علمی، استرس به مثابه پاسخ به یک محرک در محیط یا به مثابه یک محرک که در فراخوانی پاسخ مؤثر است، تعریف شده است (دیلی و ویلکاک[۱۰]، ۲۰۰۲). در الگوی مبتنی بر محرک، استرس بُعدی از محیط فرض می شود که در فرد نسبت به محرک استرس زا واکنشی فرامی خواند (بارتلت[۱۱]، ۱۹۹۸). بر اساس این الگو، استرس به یک ویژگی، رخداد یا موقعیت در محیط اطلاق می شود.

کاکس[۱۲] (۱۹۷۸) با استناد به قانون جهندگی هوک[۱۳] در حوزه مهندسی و استفاده از فلز به مثابه یک نمونه، الگوی مبتنی بر محرک استرس را توصیف کرد. بر طبق قانون جهندگی هوک، شکل فلز بر اثر برخورد با یک شی سنگین تغییر می کند. در صورتی که مواد فاقد سنگینی مورد نیاز باشند، شکل اصلی فلز حفظ می شود. اما، چنان چه سنگینی مواد به از حد جهندگی فلز بالاتر باشد، فلز تغییر شکل خواهد داد. بر اساس این مثال کاکس (۱۹۷۸) رابطه بین انسان و محیط را تبیین کرد. در این الگو، استرس به مثابه یک متغیر مستقل تلقی می شود و موضوع اصلی مورد سوال در این الگو این است که علل استرس در آدمی کدامند؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:38:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم