انگیزه های مدیریت سود
بدون وجود انگیزه خاصی، مدیران قضاوت های حسابداری و تصمیمات را صرفاً با هدف گزارش منصافه عملکرد انجام می دهند. به هر حال، در واقع متعددی، وجود انگیزه های اقتصادی الزام آوری برای مدیران باعث می شود آنها دست به مدیریت سود بزنند؛ زیرا ارزش شرکت و ثروت مالکان یا مدیران آن به سود گزارش شده وابسته است. اغلب، پژوهش گران این انگیزها را به سه دسته تقسیم
می کنند. بر اساس این طبقه بندی ها مدیران ممکن است برای تأثیرگذاری بر موارد زیر اقدام به مدیریت سود کنند.

شز
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه   : 

(فایل کامل موجود است)

 

پایان نامه رابطه بین مدیریت سود و جنسیت مدیران شرکت های بورس
ـ شرایط قرارداد بین شرکت و ذینفعان،

ـ قیمت سهام شرکت و

ـ برخورد با نمایندگان قانون.

۲-۲-۱۰-۱- انگیزه های قراردادی

انگیزه قراردادی برای مدیریت سود زمانی رخ می دهد که قراردادهای بین یک شرکت و سایر گروه ها به اعداد حسابداری اتکا کند یا سود در شرایط قرارداد بین شرکت و ذینفان آن تأثیر دارد. چهار وضعیت قراردادی عمده زیر می توانند مدیریت سود را ترغیب کند.

قراردادهای بدهی: مدیران شرکت هایی که قصد تخطی از قراردادهای بدهی را ندارند، می توانند از طریق انتخاب روش های حسابداری افزاینده سود از ناتوانی در ایفای قرارداد جلوگیری کنند. حتی شرکت هایی که قراردادهای بدهی را ندارند، می توانند از طریق انتخاب روش های حسابداری افزاینده سود از ناتوانی در ایفای قرارداد جلوگیری کند. حتی شرکت هایی که قراردادهای بدهی را نقض کرده اند، نیز کاندیدای مدیریت سود هستند؛ زیرا چنین اقدماتی ممکن است موقعیت چانه زنی شرکت را در زمان مذاکره مجدد بهبود بخشد. این انگیزه ها احتمالاً الزام آور هستند؛ زیرا تخطی ساز قراردادهای بدهی همیشه به افزایش هزینه استقراض یا قراردادهای محدود کننده جدید منجر می شود.

قراردادهای جبران خدمات : قراردادهای جبران خدمات مدیریت معمولاً در برگیرنده پاداش هایی است که تا حدی براساس سود شرکت تعیین می شوند. مدیران از طریق دستکاری اعداد حسابداری می توانند بر جبران خدمات جاری و آتی خود تأثیر بگذارند. استفاده از اعداد حسابدار می کند.

امنیت شغلی و هموارسازی سود : همچنین ، مدیران ممکن است به منظور حفظ امنیت شغلی خود درصدد هموارسازی سود باشند. زمانی که سود دوره جاری کم است و انتظار می رود که سود آتی خوب باشد. مدیران ممکن است سود را از آینده به حل انتقال دهند. برعکس ، زمانی که سود جاری خوب است و انتظار می رود که سود آتی کم باشد، مدیران ممکن است سود را از حال به آینده انتقال دهند.

ـ مذاکرات اتحادیه ها : در حین مذاکرات با اتحادیه ها، مدیران انگیزه دارند به منظور حمایت از یک ادعا مبنی بر این که شرکت نمی تواند دستمزدها را افزایش دهد یا برای بقا نیاز به امتیازهای کارگری دارد، سود را تعدیل کند.

۲-۲-۱۰-۲- انگیزه های بازار

با توجه به این که تحلیل گران مالی و سرمایه گذاران از سود و اجزای آن در فرآیند ارزیابی سهام استفاده می کنند، مدیران ممکن است به منظور تأثیرگذاری بر قیمت سهام شرکت اقدام به مدیریت سود کنند.

عرضه اولیه سهام : مدیران می توانند به منظور تغییر تصورات سرمایه گذران با بهره گرفتن از رویه های حسابداری، سود را در دوره های نزدیک به عرضه اولیه سهام افزایش دهند. تعجب آور نیست که معوقه های بالا در دوره های قبل از عرضه سهام حاکی از کاهش سود پس از عرضه اولیه است. بدین معنا که مدیران سود را به هزینه آینده به حال انتقال می دهند. جالب است که کاهش سود اغلب به اقامه دعوا از سوی سهامداران منجر به هزینه های قانونی هنگفتی شود.

خرید سهام توسط مدیریت : خرید سهام سهامداران توسط مدیریت نیز ممکن است مدیریت سود را ترغیب کنند. مدیران معمولاً از بانک های سرمایه گذاری مستقل می خواهند که ارزش سهام را تعیین کنند. بانک های سرمایه گذاری نیز معمولاً از روش های مبتنی بر سود استفاده و بر این اساس، مبلغی را که باید برای خرید سهام توسط مدیریت پرداخت شود، تعیین می کنند. با توجه به انگیزه مالی مدیران برای حداقل کردن قیمت خرید. تعجب آور نیست که برخی از مدیران، قبل از خرید سهام برای خود اقدام به دستکاری سود در جهت کمتر از واقع نشان دادن کنند.

رشد و پیش بینی سود: بازارهای سرمایه نسبت به شرکت هایی که انتظارات تحلیل گران در مورد سود یا پیش بینی های مدیریت در مورد سود را برآورده نمی کنند، حساس هستند. شرکت هایی که در معرض خطر قرار گرفتن سود پایین تر از این سودهای هدف هستد، ممکن است سود را در جهت بیشتر از واقع نشان دادن دستکاری کنند. افزودن بر این ، پژوهش ها حاکی از آن است که مدیریت معمولاً به منظور گزارش سود مثبت و رشد سود اقدام به مدیریت سود می کنند.

هزینه های شست و شوی بزرگ : سرمایه گذاران ممکن است افق دیدشان فراتر از آن باشد که به یک زیان یک دفعه توجه کنند و فقط به سود آتی تاکید کنند. شرکت های دارای سال مالی بد ممکن است مقدار زیادی از هزینه های آتی را در سود سال جاری بگنجانند (شست و شوی بزرگ) و بدین وسیله بازگشت سود در سال های آتی را تضمین کنند. هزینه های شست و شوی بزرگ کاملاً متداول هستند. به ویژه، زمانی که تغییر در مدیریت عالی صورت گرفته است به منظور پاکسازی ترازنامه و شروعی تازه.

۲-۲-۱۰-۳- انگیزه های قانونی

سومین انگیزه بالقوه مدیران برای مدیریت سود، ارتقا اقدامات قانونی مساعد است. انگیزه های قانونی برای مدیریت سود زمانی رخ می دهد که تصور می شود سود گزارش شده بر اقدامات قانون گذاران یا مقامات دولتی تأثیر بگذارد. مدیران به وسیله دستکاری نتایج عملیات ممکن است بر اقدامات قانون گذاران یا مقامات دولت تأثیر بگذارند و بدین وسیله وارسی سیاسی و اثرات مقرارت را حداقل کنند.

وارسی سیاسی : شرکت های بزرگتر مایل هستند روش های حسابداری را انتخاب کنند که سود را کمتر نشان می دهد؛ زیرا بدین وسیله هزینه های سیاسی خود را که در قالب مالیات است، کاهش می دهند. همچنین، گاهی اوقات قوانین حاکم بر یک صنعت خاص باعث می شود که آن صنایع برای کاهش هزینه های سیاسی اقدام به مدیریت سود در جهت کمتر نشان دادن کنند.

بازجویی ضد تراست: هزینه های قوانین ضد تراسات نامساعد ممکن است بسیار زیاد باشد و در نتیجه مدیران را تشویق به کمتر از واقع نشان دادن سود کند.

تخفیف واردات : شرکت ها در طول دوره ای که تخفیف وارداتی اعطا می شود، مزایای مالی بدست می آورند. از این رو ، آن ها انگیزه دارند که در طول این دوره ها سود خود را کاهش دهند و به علت واردات کالای خارجی از سوی دولت و ناتوانی در رقابت با شرکت های خارجی، از دولت ادعای جبران غرامت کنند.

مقرارت بانکی : تدوین کنندگان مقرارت بانکی از اعداد حسابداری برای تعیین نسبت کفایت سرمایه استفاده می کنند. از این رو، مدیران بانک ها انگیزه دارند در زمانی که این نسبت کمتر از حد قانونی آن است، اعداد حسابداری را دستکاری و بدین وسیله هزینه های سیاسی خود را کاهش دهند. آن ها عمدتاً این کار را از طریق کاهش اندوخته زیان وام انجام می دهند.

 

۲-۲-۱۰-۴- حاکمیت شرکتی

حسابداران و اقتصاددانان مالی سال ها است که متوجه شده اند شرکت ها به شیوه های گوناگونی از آزادی عمل موجود در قواعد حسابداری برای مدیریت سود، استفاده می کنند. شواهد حاکی از آن است که مدیریت سود رو به افزایش یافته است. برای نمونه، کوهن و همکاران (۲۰۰۵)، دریافتند که مدیریت سود از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۲ به تدریج افزایش یافته است. به هر حال، پژوهش های متعدی حاکی از آن است که مدیریت سود می تواند توسط حاکمیت شرکتی محدود شود.

حاکمیت شرکتی متشکل از وظایف و فرآیندهایی است که برای نظارت و تأثیرگذاری بر اقدامات مدیریت شرکت ایجاد شده است. نقش این مکانیسم ها، تضمین مطابقت گزارشگری مالی با الزامات گزارشگری و حفظ اعتبار صورت های مالی شرکت است. به بیان دیگر، حاکمیت شرکتی عبارت است از فعالیت های نظارتی که توسط هیئت مدیران و کمیته حسابرسی برای تضمین صحت فرآیند گزارشگری مالی انجام می شود.

دیدگاه متداوال در مورد حاکمیت شرکتی در حسابداری و مالی عمدتاً به تئوری نمایندگی تأکید می کند.تئوری نمایندگی بیانگر این است که سهامداران نیاز به حمایت دارند؛ زیرا ممکن است مدیریت (نماینده) همیشه به نفع مالکان شرکت (مالک) عمل نکند. به بیان دیگر، در این دیدگاه فرض می شود مدیران به نفع خود عمل می کنند، حتی اگر به ضرر سهامداران باشد. مکانیسیم های مختلف حاکمیت شرکتی که برای کاهش مشکلات نمایندگی و عدم تقارن اطلاعات طراحی شده اند، شامل هیات مدیران، کمیته حسابرسی، حسابرسی داخلی و حسابرسی برون سازمانی می شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...