1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق                     10

 

1-4- هدف اصلی تحقیق                          11

 

1-5- اهداف فرعی تحقیق                        11

 

1-6- سؤال اصلی تحقیق                         11

 

1-7- سؤال‌های فرعی تحقیق                      12

 

1-8- تعاریف مفهومی متغیرها                   12

 

1-8-1- تاب‌آوری                             12

 

1-8-2- راهبردهای مقابله‌ای                  13

 

1-8-2-1- سبک مقابله مسأله مدار           13

 

1-8-2-2- سبک مقابله هیجان مدار           13

 

1-8-3- تعارض زناشویی                       14

 

1-9- تعریف عملیاتی متغیرها                   14

 

1-9-1- تاب‌آوری                             14

 

1-9-2- راهبردهای مقابله‌ای                  14

 

عنوان                                       صفحه

 

 

1-9-3- تعارض زناشویی                       15

 

1-9-4- عوامل جمعیت شناختی                  15

 

فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه‌تحقیق

 

 

 

2-1- مبانی نظری                              16

 

2-1-1- تاب‌آوری                             16

 

2-1-2- راهبردهای مقابله‌ای                  19

 

2-1-2-1- سبک مقابله مساله مدار           23

 

2-1-2-2- سبک مقابله هیجان مدار           24

 

2-1-3- تعارض زناشویی                       25

 

2-2- پیشینه تحقیق                            27

 

2-2-1- پژوهش‌های مربوط به تعارضات زناشویی و راهبردهای مقابله‌ای 28

 

2-2-2- پژوهش‌های مربوط به راهبردهای مقابله‌ای و تاب‌آوری 31

 

2-2-3- پژوهش‌های مربوط به تعارض زناشویی و تاب‌آوری 33

 

2-2-4- پژوهش‌های مربوط به نقش واسطه‌ای راهبردهای مقابله‌ای   37

 

2-2-5- پژوهش‌های انجام شده در زمینه‌ی عوامل جمعیت شناختی    38

 

فصل سوم: روش تحقیق

 

 

 

3-1-  جامعه آماری                            41

 

3-2-  نمونه و روش نمونه‌گیری                  41

 

3-3-  ابزار پژوهش                            42

 

3-3-1- پرسشنامه‌ی تاب‌آوری (CD-RISC)            42

 

3-3-2- پرسشنامه‌ی تجدیدنظر شده‌ی  سبک‌های مقابله‌ای  43

 

3-3-3- پرسشنامه‌ی ادراک فرزندان از تعارض والدین   44

 

عنوان                                       صفحه

 

 

3-4- روش تجزیه و تحلیل آماری                 45

 

فصل چهارم: یافته‌ها

 

 

 

4-1- یافته‌های توصیفی                         47

 

4-2- تحلیل آماری مربوط به سؤالات پژوهش        50

 

4-2-1- پیش‌بینی تاب‌آوری بر اساس ادراک فرزندان از تعارضات زناشویی                                               51

 

4-2-2- پیش‌بینی راهبردهای مقابله‌ای بر اساس ادراک فرزندان از تعارضات

 

زناشویی52

 

4-2-3- پیش‌بینی تاب‌آوری بر اساس راهبردهای مقابله‌ای با کنترل ادراک فرزندان از

 

تعارضات زناشویی                            54

 

4-3- مقایسه‌ی متغیرها بر اساس عوامل جمعیت شناختی    58

 

4-3-1- مقایسه‌ی متغیرهای پژوهش بر حسب ناحیه‌ی آموزشی    58

پایان نامه

 

 

4-3-2- مقایسه‌ی متغیرهای پژوهش بر حسب شرایط زندگی 59

 

4-3-3- مقایسه‌ی متغیرهای پژوهش بر حسب جنسیت 60

 

فصل پنجم: بحث و نتیجه‌گیری

 

 

 

5-1- پیش‌بینی تاب‌آوری بر اساس ادراک فرزندان از تعارضات زناشویی   62

 

5-2- پیش‌بینی راهبردهای مقابله‌ای براساس ادراک فرزندان از تعارضات زناشویی                                       68

 

5-3- پیش‌بینی تاب‌آوری بر اساس راهبردهای مقابله‌ای با کنترل فرزندان از تعارضات

 

زناشویی                                      71

 

5-4- تاثیر عوامل دموگرافیک بر راهبردهای مقابله‌ای و تاب‌آوری فرزندان                                              74

 

5-5- کاربردهای نظری و عملی                   78

 

5-6- محدودیت‌ها                               79

 

عنوان                                       صفحه

 

 

5-7- پیشنهادها                               79

 

 

پیوست یک                                      80

 

پیوست دو                                      88

 

 منابع فارسی                                  97

 

 منابع لاتین                                  103

 

مقدمه

 

 

خانواده، به عنوان نخستین واحد اجتماعی مرتبط با کودک و نوجوان، و همچنین ارتباط والدین و فرزندان، از جمله مواردی هستند که نظر صاحب‌نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده‌اند. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود آورده و موجب رشد همه جانبه‌ی کودک می‌شود. از این‌رو بیش از تمام محیط‌های اجتماعی در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و یکی از فضاهای مؤثر در تکوین ابعاد شخصیتی فرزندان می‌باشد (سامرز، 2006). کودکان و نوجوانان بیشتر وقت خود را در ارتباط مستقیم با خانواده سپری می‌کنند. در نتیجه انتظار می‌رود که والدین محیطی امن و به دور از استرس را برای رشد هر چه بهتر فرزندانشان فراهم سازند. فرزندان از دوران کودکی تا هنگام بلوغ و بعد از آن دارای مشکلات مخصوص به خود می‌باشند. بر این اساس، والدین موظف هستند تا با آگاهی داشتن از این مشکلات و خطرات احتمالی، درصدد رفع آنها برآیند و با این کار محیطی امن و سر پناهی مناسب، برای آنها بوجود آورند. در نتیجه، کودکان در چنین شرایطی به والدین خود اعتماد کرده و آنها را به عنوان تکیه گاهی امن به حساب می‌آورند که می‌توانند در صورت وجود مشکلات به آنها پناه برند. بنابراین، تزلزل پایه‌های خانواده باعث به وجود آمدن پیامدهای مخرب می‌شود و فرزندان به عنوان اولین قربانیان این پیامدها دچار آسیب‌پذیری‌های روان شناختی بسیار می‌شوند.

 

یکی از مؤلفه‌های متزلزل کننده‌ی پایه‌های خانواده، تعارضات زناشویی می‌باشد. ازدواج یکی از مهم‌ترین رویدادهای زندگی است که ممکن است برای هر فرد رخ دهد. اکثر زوج‌ها زندگی خود را با عشق، و به امید داشتن یک زندگی موفق و همچنین خوشبخت شدن شروع می‌کنند. در اوایل زندگی دو طرف فکر می‌کنند که هیچگاه مشکلی پیش نخواهد آمد. اما به مرور زمان و با شناخت بیشتر از یکدیگر مشکلات کم‌کم شروع شده و عدم تفاهم آشکار می‌شود. این اختلافات ممکن است در نتیجه حساسیت‌ها به وجود آید و باعث اختلافات جزئی تا تعارضات شدید شود. در واقع پیش درآمد جدایی و طلاق زوجین، تعارضات زناشویی است که از بگومگوهای ساده شروع شده و تا درگیری‌های شدید لفظی، نزاع و کتک‌کاری و گاهاً جدایی گسترش می‌یابد (لانگ و یانگ، 1998). نخستین نشانه‌های هشدار دهنده در مورد اینکه تعارض در حال افزایش و شدت می‌باشد اغلب همراه با رخ دادن مسائلی از قبیل طعنه‌زنی، کنایه‌ای بودن، سر به سر همدیگر گذاشتن، بهانه‌گیری و انتقادگرایی، فریاد یا نعره کشیدن، دوری از همدیگر و سکوت سنگین می‌باشد. نارضایتی و ناسازگاری مفاهیمی هستند که با تعارض رابطه دارند، بدین معنی که با افزایش تعارض در ارتباط‌های زوجی، ناسازگاری افزایش یافته و نارضایتی بیشتر می‌شود (سودانی، نظری‌فر و مهرابی‌زاده هنرمند، 1385).

 

وجود تعارضات زناشویی در خانواده می‌تواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، تاب‌آوری کودکان را تحت تأثیر قرار دهد. در سال‌های اخیر، رویکرد روانشناسی مثبت، با هدف توجه به استعدادهای انسان، مورد توجه پژوهشگران حوزه‌های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد هدف غایی خود را شناسایی سازه‌ها و شیوه‌هایی می‌داند که بهزیستی و شادکامی انسان را فراهم می‌کند (جوکار، 1386). تحقیقات متعدد حاکی از آن است که وقایع استرس‌زای زندگی نقش مهمی را در آسیب‌های روانشناختی و جسمانی ایفا می‌کنند. از این‌رو، شناخت عواملی که سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی گردند، امری ضروری به نظر می‌رسد. در این میان تاب‌آوری، یکی از عواملی است که باعث ایجاد سازگاری مثبت با شرایط استرس‌زا می‌شود.

 

خانواده از جمله مواردی است که هم می‌تواند آرامش روحی فرد را تامین کند و هم می‌تواند تبدیل به یک محیط تنش‌زا و مملو از استرس برای فرد شود. مشکلات درون خانوادگی، تعارضات والدین و تاثیر آن بر روابط اعضای خانواده، می‌تواند به عنوان یک منبع تهدید و استرس مطرح گردد که بر سلامت روان افراد، به خصوص فرزندان تاثیر بسزایی دارد. در این خانواده‌ها، والدین به جای توجه به فرزندان خود، مدام سرگرم اختلافات خود بوده و نسبت به شرایط فرزندان خود بی‌تفاوت شده و یا تحت تاثیر تعارضات با همسر خود، رفتاری متفاوت را با فرزندان نشان خواهند داد، و فرزندان نیز به جای درگیری با مشکلات خود و یا حتی لذت بردن از دوران زندگی خود به طور مداوم درگیر این تعارضات والدینی شده و به گونه‌ای متفاوت رشد پیدا خواهند کرد. ترس از اختلافات و جدایی احتمالی والدین، کودکان را از دنیای کودکانه خود بیرون کشانده و آنها را به سمت نگاهداری بنیاد خانواده سوق خواهد داد. و در حالت دیگر ممکن است نوجوانان را از خانه و خانواده دور کرده و وارد جامعه کند تا از این تنش درون خانواده رهایی یابند. در واقع تعارضات زناشویی تاثیر مخربی بر فرزندان می‌گذارد که ممکن است تا مدت‌ها باقی بماند و بعضی مواقع موجب افسردگی، پرخاشگری و … شود. در نتیجه پرداختن به این مسئله امری ضروری است که افراد مهارت‌هایی را بیاموزند که هنگام مواجهه با مشکلات و موقعیت‌های استرس‌زا به شیوه‌ی تاب‌آورانه‌تری تفکر و سپس عمل کنند. از این‌رو، مداخله‌هایی که هدفشان تحت تاثیر قراردادن فرایندهای فکری است، می‌توانند گام مهمی در ایجاد مهارت‌ها و توانایی های مربوط به تاب‌آوری باشند (کاوه، 1388). در جوامع، مرسوم است که به نقصان‌ها و کاستی‌ها بیشتر از توانایی‌ها توجه شود، اما تاب‌آوری آن روی سکه است (شیخ‌الاسلامی، 1388) و از جمله سازه‌هایی است که جایگاه ویژه‌ای در حوزه‌های روان‌شناسی تحولی، روان‌شناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، به‌ طوری‌که هر روز بر شمار پژوهش‌های مرتبط با این سازه افزوده می‌شود (سامانی و همکاران، 1386).

 

از نظرکورهونن ( 2007)، اگر چه تاب‌آوری تا حدودی یک ویژگی شخصی و تا حدود دیگری نیز نتیجه تجربه‌های محیطی افراد است، ولی انسان‌ها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند، افراد می‌توانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب‌آوری خود را به وسیله‌ی آموختن برخی مهارت‌ها افزایش دهند. همچنین می‌توان عکس‌العمل افراد در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواری‌ها را تغییر داد، به طوری‌که بتوانند بر مشکلات منفی محیطی غلبه کنند (کاوه ، 1388). رسنیک (2000)، در تحقیقات خود مطرح می‌کند که بخشی از محبوبیت مفهوم تاب‌آوری و پژوهش‌های مرتبط با آن به این دلیل است که این دیدگاه بر توانمندی‌ها، ظرفیت‌ها، امید و قدرت فرد تمرکز دارد. این‌که عوامل محافظت کننده به عنوان سپری بر علیه رفتارهای خطرزا و پیامدهای همراه با آنها مطرح هستند، تبیین کننده‌ی این موضوع است که چرا بسیاری از جوامع در سطوح محلی و ملی به شناسایی عوامل موثر بر تاب‌آوری و به دنبال آن، طراحی برنامه‌های درمانی و ارتقای توانایی‌های لازم در نوجوانان اقدام کرده‌اند. بنابراین، از آن‌جا که تاب‌آوری به عنوان معیاری برای توانایی مقابله با استرس قلمداد می‌شود، می‌تواند هدف مهمی در روان درمانی باشد (کردمیرزا نیکوزاده، 1388)، که بررسی پیش آیندهای آن در رابطه با تعارضات زناشویی، هدف پژوهش حاضر است.

 

کامینگز و دیویس (1994)، مدلی را بر اساس امنیت هیجانی ارائه دادند که فرض می‌کرد، کودکان به دلیل تعارضات والدینی، استرس زیادی را متحمل می‌شوند. چون این تعارضات، امنیت هیجانی آنها را تهدید می‌کند که می‌تواند به صورت امنیت شخصی و یا امنیت رابطه‌ای با والدینشان باشد، فرزندان را تحریک می‌کند تا استرس را کاهش دهند. یکی از روش‌هایی که توسط فرزندان استفاده می‌شود تا با استرس ناشی از تعارضات روبرو شوند، راهبردهای مقابله ای است. فروید سال‌ها قبل اظهار داشت که شخصیت انسان مرکب از سه قسمت نهاد، من و من برتر می‌باشد. در درون شخصیت انسان، تعارض و تضاد دائمی وجود دارد. زمانی که نهاد تحت فشار باشد اضطراب پدید می‌آید. نهاد برای دفاع از خود در برابر اضطراب از شیوه‌هایی بهره می‌گیرد که فروید آن‌ ها را ساز و کارهای دفاعی نامیده است که همان شیوه‌های مقابله می‌باشد (شولتز و شولتز؛ 1998؛ ترجمه‌ی محمدی،1381).

 

همچنین، لازاروس و فولکمن(1984)، چارچوبی را برای درک استرس، مقابله و انطباق ارائه دادند که مبین آن است که اثرات استرس (در اینجا تعارضات زناشویی در نظر گرفته می‌شود) بر سازگاری و انطباق، تحت تاثیر راهبردهای مقابله‌ای مورد استفاده می‌باشد که تابعی از منابع شخصی و محیطی است (برزگرکهنمویی، یاقوتی آذر و خلیل شعار، 1389). در واقع، راهبردهای مقابله‌ای یکی از سازه‌های مرتبط با تاب‌آوری است. شیوه‌های مقابله، راهبردهای شناختی و رفتاری است که توسط افراد استفاده می‌شود تا با موقعیت‌های استرس‌زا مقابله کنند (فولکمن و موسکوویتز، 2004). این راهبردها نقش اساسی وتعیین کننده‌ای در سلامت جسمانی و روانی آنها ایفا می‌کنند. در واقع، سلامت روانی در یک تعامل دو طرفه از سویی از نتایج انتخاب و استفاده از راهبردهای مقابله‌ای موثر و متناسب با تغییر و تنش محسوب می‌گردد و از سویی دیگر خود زمینه‌ساز فضای روانی سالمی است که در پرتو آن شناخت صحیح و ارزیابی درست موقعیت تنش‌زا جهت انتخاب راهکار مقابله‌ای موثر، میسر می‌گردد (غضنفری و قدم‌پور، 1387).

 

راهبردهای مقابله‌ای موثر باعث می‌شوند که واکنش فرد به سطوح بالای تنیدگی کاهش یابد و آثار زیانبار آن تعدیل شود. شرایط استرس‌زا و حتی شدت آن، به خودی خود بد و سازش نایافته نیست، بلکه مهم چگونگی مقابله با این شرایط است. لذا اتخاذ خط مشی و راهبردهای نامناسب در مواجهه با عوامل استرس‌زا می‌تواند موجب تشدید مشکلات شود، در حالیکه به کارگیری راهبرد صحیح مقابله می‌تواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد. از آنجایی که تعارضات درون خانوادگی و ادراک فرزندان از اختلافات والدینشان، می‌تواند به عنوان یک عامل تنش زا عمل کرده و باعث ایجاد مکانیسم هایی برای مقابله با این مشکلات شود، لذا آموزش و یادگیری راهبردهای موثر برای مقابله با این شرایط امری الزامی می‌باشد. اینکه کودکان چگونه با این استرس روبرو شده و از خود در برابر آن دفاع می‌کنند بستگی به تفاوت‌های فردی آنها با یکدیگر دارد. در واقع هنگامیکه فرزندان، خردسال هستند دارای راهبردهای مقابله‌ای کمتری برای مواجه شدن با این تعارضات می‌باشند. ولی هر چه بزرگتر می‌شوند، به دلیل رشد مکانیسم‌های شناختی، راهبردهای بیشتری را یاد گرفته و از آنها استفاده می‌کنند که این راهبردها می‌تواند هم مثبت و هم منفی باشد و باعث شود که در شرایط مشابه که برای فرد تنش‌زا محسوب می‌شود از این راهبردها استفاده کند. حال راهبردهایی که منجر به سازگاری مثبت با موقعیت‌های تهدیدآمیز می‌شود، تاب‌آوری فرد را افزایش داده و احتمال تکرار این رفتار را در آینده افزایش می‌دهد. در مقابل، راهبردهایی که استرس را در فرد کاهش نمی‌دهند، به مرور زمان کنار گذاشته می‌شوند. راهبردهای مقابله‌ای مثبت، به فرزندان این دسته از خانواده‌ها کمک می‌کند تا بتوانند با بکارگیری شیوه‌ی درست، شرایط را کنترل کرده و آسیب‌های روحی و روانی کمتری را متحمل گردند. بنابراین راهبردهای مقابله‌ای می‌تواند به عنوان یک متغیر پیش آیند و میانجی بین رابطه تاب‌آوری و تعارض زناشویی به حساب آید که در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...