پایان نامه نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی(رضایت از زندگی) زنان شاغل در آموزش و پرورش شهر دهدشت |
1-4-2- اهداف جزیی. 9
1-5- فرضیه های پژوهش. 9
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی 10
1-6-1- تعریف مفهومی سرمایه های روانشناختی. 10
1-6-2- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی. 10
1-6-3- تعریف مفهومی سلامت روان. 10
1-6-4- تعریف عملیاتی سلامت روان. 10
1-6-5- تعریف مفهومی بهزیستی. 10
1-6-6- تعریف عملیاتی بهزیستی :. 10
:
2-1- سرمایه های روانشناختی. 12
2-1-1- مفهوم سرمایه روانشناختی. 12
2-1-1-1- امیدواری. 13
2-1-1-2- تعریف امیدواری. 13
2-1-1-3- نظریه امید. 14
2-1-1-4- نقش موانع در پرورش امید 16
2-1-1-5- مراحل ناامیدی. 17
2-1-2- نابآوری. 18
2-1-2-1- تعریف تابآوری. 18
2-1-2-2- ویژگی های افراد تاب آور 19
2-1-2-3- مدلهای تابآوری. 20
2-1-2-3-1- مدل تاب آوری کامپفر 20
2-1-2-3-2- مدل تابآوری اورال و همکاران 21
2-1-3- خوشبینی. 23
2-1-3-1- تعریف خوشبینی. 23
2-1-3-2 -انواع خوشبینی. 23
2-1-3-2-1- خوش بینی سرشتی یا گرایشی 23
2-1-3-2-2- خوش بینی تبیینی. 24
2-1-3-3- افراد خوشبین، افراد بدبین 24
2-1-3-4- رشد خوش بینی. 25
2-1-4- خودکارآمدی. 26
2-1-4-1- تعریف خودکارآمدی. 26
2-1-4-2- ابعاد خودکارآمدی. 27
2-1-4-3- منابع خودکارآمدی. 27
2-1-4-4- باورهای خودکارآمدی. 29
2-1-4-5- ویژگیهای خودکارآمدی 30
2-2- سلامت روان. 31
2-2-1- مفهوم سلامت. 31
2-2-2- تعریف سلامت روان. 32
2-2-3- اصول بهداشت روانی. 33
2-2-4- نقش خانواده در تأمین سلامت روان. 34
2-2-5- سلامت روانی از دیدگاه های مختلف. 34
2-2-5-1- نظریه آلبرت الیس:. 34
2-2-5-2- نظریه ویلیام گلاسر. 35
2-2-5-3- نظریه اسکینر. 36
2-3- بهزیستی. 36
2-3-1- مفهوم بهزیستی. 36
2-3-2- مؤلفه های تشکیل دهنده بهزیستی روانی. 37
2-3-2-1- خودمختاری. 37
2-3-2-2- رشد فردی. 38
2-3-2-3- تسلط بر محیط. 38
2-3-2-4- هدفمندی در زندگی. 38
2-3-2-5- روابط مثبت با دیگران 39
2-3-2-6- پذیرش خود. 39
2-3-3- کیفیت زندگی. 39
2-3-3-1- رویکرد فلسفی به مفهوم کیفیت زندگی 39
2-3-3-2- رویکرد اقتصادی به مفهوم کیفیت زندگی 40
2-3-3-3- رویکرد زیست شناختی مفهوم کیفیت زندگی 41
2-3-3-4- رویکرد روانشناختی مفهوم کیفیت زندگی 41
2-3-4- مؤلفه های جسم سالم. 42
2-4- پیشینه پژوهش. 43
2-4-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور. 43
2-4-1- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور. 45
3-1- روش تحقیق. 48
3-2- جامعه آماری. 48
3-3- نمونه و روش نمونهگیری. 48
3-4- ابزار پژوهش. 48
3-5- روش اجرای پژوهش. 50
3-6- روش تجزیه و تحلیل داده ها. 50
4-1- اطلاعات توصیفی. 52
4-2- اطلاعات استنباطی. 54
5-1- بحث و نتیجه گیری. 58
5-2- محدودیت ها. 62
5-3- پیشنهادات. 62
منابع و مأخذ. 63
پیوستها. 71
چکیده
سلامت روانی و بهزیستی از مباحث مهمی هستند که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه مؤثر میباشند. از طرفی، سرمایه های روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. لذا، هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل بوده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان زن شهر دهدشت در سال تحصیلی 93-1392 تشکیل میداد که تعداد 280 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز، پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر استفاده شد. روش این پژوهش همبستگی می باشد که از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام با کمک نرم افزار آماری spss استفاده گردید.نتایج این پژوهش نشان داد که بین سرمایه های روانشناختی با بهزیستی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین، بین سرمایه های روانشناختی و سلامت روان رابطه معنادار و منفی وجود داشت. از طرفی، یافته ها حکایت از توان پیش بینی سلامت روان و بهزیستی از طریق سرمایه های روانشناختی را دارد.
کلید واژه ها: سرمایه های روانشناختی، سلامت روان، بهزیستی، زنان شاغل
1-1- مقدمه
سلامت روانی یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر میباشد. سازمان بهداشت جهانی(2004) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندی خود را شناخته از آنها به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است، تعریف میکند. به طور کلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانیفر،1389).
از این رو، سلامت یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر میگیرد. تلاش هایی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته، گرچه زمینه لازم را برای تلقی سلامت به عنوان حالتی از بهزیستی(نه صرفاً نبود بیماری) فراهم ساخته، ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأکید دارند و در آنها ابزارهای اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی(تحرک، درد، خستگی و اختلالات خواب)، مشکلات روانی(افسردگی، اضطراب و نگرانی) و مشکلات اجتماعی(ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سر و کار دارد( بیانی و همکاران، 1387).
لذا، در شیوه نگرش برخی روانشناسان، تغییری بنیادی در حال تکوین است. کانون و جهت تازه این نگرش، روانشناسی کمال یا روانشناسی سلامت خوانده می شود که به جنبه سالم طبیعت آدمی می پردازد؛ نه به جنبه ناسالم آن، این رویکرد جدید که آن را روانشناسی مثبت گرا نیز نامیدهاند به تازگی در حوزه سازمان و مدیریت، توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده و بدین ترتیب، جنبش جدیدی با عنوان: رفتار سازمانی مثبتگرا ایجاد شده است. همانند روانشناسی مثبتگرا، رفتار سازمانی مثبتگرا، ادعا نمی کند که به دستاورد جدیدی در ارتباط با مثبتگرایی رسیده است، بلکه بر نیاز به تمرکز بیشتر بر نظریه پردازی، پژوهش و کاربرد مؤثر حالات، صفات و رفتارهای مثبت کارکنان در محیط کار اشاره دارد (باکر و شفلی، 2008).
سازمانهای امروزی برای حفظ مزیت رقابتی خود به دنبال جذب و نگهداشت کارکنان با استعداد هستند که به عنوان جنگ استعدادها مطرح است. چالشهای امروزی نیاز سازمان را به داشتن شغلهای تخصصیتر و منابع انسانی با استعدادهای متنوع و چند بعدی یا به عبارتی انسانی سفارشی و متناسب با آن سازمان، اجتناب ناپذیر ساخته است. بعلاوه ظهور یک قرارداد روانشناختی جدید به نام مالکیت روانشناختی به دلیل دور نمای آشفته حاصل از تعدیل و نادیده گرفتن هویت کارکنان، شرایط فعلی سازمان را پیچیده تر می سازد. در شرایط کنونی مزیت رقابتی تنها می تواند با ویژگیهایی چون پایداری، منحصر به فرد بودن و تجدیدپذیری برای سازمان مفید باشند، چنین مزیتی حفظ منابع مادی مرسوم را آسان می کند (لوتانز،2007).
اشتغال زنان در دوره های مختلف تاریخ از موضوعات مهم اجتماعی به شمار میرفت و نظر پژوهشگران را از دیر باز به خود جلب میکرد.
همچنین، یکی از موضوعات مورد توجه در زمینه سلامت روان زنان، پیآمدهای روانشناختی اشتغال زنان است. نتایج پژوهشها در این زمینه، ناهمگون است. برخی معتقداند که اشتغال زنان باعث افزایش شناخت نسبت به خود، که یکی از پایه های عمدهی سلامت روان است، و نیز افزایش منابع ایجاد احساس رضایت و دریافت پاداش می شود. زنان شاغل بدین وسیله، امکان انجام فعالیتهای مقبول و ارزشمند اجتماعی را، که سبب افزایش عزت نفس است، پیدا می کنند. نتایج برخی از پژوهشها نیز نشانگر آن است که این دسته از زنان در سلامت عمومی، رضایت از زندگی و اعتماد به نفس، نمرات بالاتر و در ناامیدی، عدم امنیت و اضطراب، نمرات پایینتری به دست آوردهاند(ایورسون و مگوآیر، 2000).
روانشناسی مثبت نگر به عنوان رویکرد تازهای در روانشناسی، بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش بینی دقیق عواملی که بر آنها مؤثرند، تمرکز دارد. از منظر روانشناسی مثبت، عدم وجود نشانه های بیماری روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادکامی و اعتماد به نفس و ویژگی های مثبتی از این دست، نشان دهنده سلامت بوده، هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفایی قابلیتهای خود است. بنابراین روانشناسان مثبت گرا، بر وجود ویژگیهای مثبت و رشد تواناییهای فردی تأکید دارند و جنبه مثبت روانی فرد را در نظر میگیرند(رایان و دسی، 2001).
بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل پرداخته است.
1-2- بیان مسأله
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزشها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشان دهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیط های زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد(لامرز، 2012).
از طرفی، علیرغم پیشرفتی که در زمینهای سلامت و بهزیستی وجود دارد، هنوز تعریف یکسانی از بهزیستی شخصی ارائه نشده است در حالی که بعضی، بهزیستی شخصی را معادل شادی و تعادل عاطفی می دانند، دیگران این سازه را متشکل از ابعاد و مؤلفه هایی خاص مثل معنادار بودن زندگی، نیرومندی روانی و شادی به حساب می آورند. برخی دیگر بهزیستی شخصی را رضایت کلی از زندگی، احساس انسجام و پیوستگی در زندگی و تعادل عاطفی در زندگی معرفی می-کنند (کارادماس، 2006).
کارادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است
در یک فرایند تعلیلی و تبیینی دامنه دار، لوتانز(1999) بیان داشته است که بهزیستی روانی در درجه اول از عوامل فردی تأثیر می پذیرد که در این میان بر نقش سرمایه روانشناختی تاکید نموده است (لوتانز و همکاران، 2007).
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه ای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمان ها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و استقامت(تابآوری یا انعطاف پذیری) مؤلفه های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به توانایی های مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالش انگیز است و تاب آوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند(علیپور و همکاران، 1392).
سلیگمن(2000) معتقد است که سرمایه روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. او معتقد است که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده، به آسانی قابل مشاهده است و می توان آن را به سادگی اندازه گیری و کنترل کرد. در حالیکه سرمایه روانشناختی، بیشتر بالقوه بوده، اندازه گیری و توسعه آن دشوار است. بنابراین، سرمایه روانشناختی شامل درک شخص از خودش، داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف می شود.
به عقیده ی لوتانز و همکاران(2007) سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصه های زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز(اعتماد به نفس/خودکارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوش بینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت(امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختی ها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تاب آوری یا انعطاف پذیری).
از این رو، بورنشتاین(2003) خاطر نشان می کند که خودکارآمدی، خودارزیابی و تشخیص به موقع موقعیت های مساله دار، از جمله معیارهایی است که به واسطه ی آنها می توان سطح بهزیستی شخصی و سلامت روان افراد را برآورد کرد.
انتظارات خودکارآمدی و خوشبینی با سلامتی و کارکرد مناسب فرد مرتبط هستند. همچنین خوش بینی نیز با بهزیستی و سلامتی مرتبط بوده و مشخص شده است که در مجموع افراد خوشبین سالم تر و شادتر هستند(شعبانی و همکاران، 1391).
نتایج پژوهش اعرابیان و همکاران(1383) نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
همچنین، یافته های مطالعه سیوکاچینگ و استفن(2000) حاکی از آن است که افزایش خودکارآمدی با بهبود سلامت روان رابطه دارد. همچنین، کیم(2003) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین خودکارآمدی و بعضی مؤلفه های سلامت روان (اضطراب، افسردگی و خصومت) رابطه وجود دارد (نجفی و فولادچنگ، 1386).
از جهتی، خوشبینی هم بر روی سلامت روانی و هم بر روی سلامت جسمانی تأثیر دارد. پژوهشهای متعددی نشان دادند که خوش بینی قادر به پیش بینی سلامت روان در افراد می باشد. (باقیانی مقدم و همکاران، 1392).
پژوهشها نشان دادهاند که خوشبینی قویاً با بهزیستی مثبت و منفی، ارتباط داردودرانجام تحقیقی به این نتیجه رسیدند که رابطه ی مثبتی میان خوشبینی و بهزیستی وجود دارد (سوری و همکاران، 1392). کارادماس(2006) نیز معتقد است خوش بینی با سلامت و بهزیستی رابطه دارد.
لذا، آثار سودمند سازه های مثبت(مثل خوش بینی و امید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است(شیر و همکاران، 2001).
در این میان، امید، یک حالت انگیزش مثبت با در نظر گرفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزه خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. (بیلی و اشنایدر، 2007).
امیدواری پیوندی است میان رفتارهای مرتبط با هدف و باورهای فرد برای رسیدن به این اهداف. میزان امیدواری بالا با بهزیستی بیشتر همراه است. امیدواری از طریق تجارب موفقیت آمیز زندگی افزایش می یابد و به واسطه تجارب شکست تقلیل می یابد(یو و همکاران، 2008).
چنین ذکر شده است که تاب آوری می تواند سلامت روانی افراد را تضمین و ارتقاء دهد. از طرفی، در زمینه پیامدهای تاب آوری، می توان به افزایش سطح سلامت روان و رضایتمندی از زندگی در پژوهش های لازاروس(2004) و سلیگمن (1994) اشاره نمود(آزادی و آزاد، 1390).
تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه بین تاب آوری و سلامت روان، نشان دهنده رابطه مثبت بین تاب آوری و سلامت روان می باشد(احمدی و همکاران، 1391). پژوهشهای انجام شده در زمینه تاب آوری توانسته اند تأثیر مثبت این سازه بر بهزیستی را تأیید کنند(اورورک، 2004).
با این اوصاف که مؤلفه های سرمایه های روانشناختی(خودکارآمدی، خوش بینی، امیدواری و تاب-آوری) رابطه مستقیمی با سلامت روانی و بهزیستی افراد دارند، لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل در آموزش و پروش شهر دهدشت می باشد. بنابراین، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: آیا سرمایه های روانشناختی قادر به پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل هست؟
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
زنان نیمی از جمعیت هر جامعه ای را تشکیل می دهند و در عین حال پرورش دهنده همه افراد جامعهاند. فراهم کردن غذا، آموزش و پرورش، و مراقبتهای بهداشتی افراد خانواده به عهده زنان است. البته امروزه با پیشرفت جوامع بشری و حضور بیشتر زنان در بیرون از خانه، این مسئولیت به کل افراد جامعه تعمیم یافته است. به نظر میرسد توقع از زنان، به سبب ماهیت وجودیشان از لحاظ جسمی و عاطفی بالا، منجر به افزایش فشارهای روانی اجتماعی بر آنها می شود و تمام ابعاد سلامت(فیزیکی، روانی، و اجتماعی) این گروه را تحت تأثیر قرار می دهد. مسلم است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. برخورداری از سلامت حق همه انسانهاست، به ویژه برای زنان که در تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مؤثرتر و مهمتری از مردان برعهده دارند. اینها همه بیان کننده اهمیت سلامت خصوصاً سلامت روان در زنان است(هاشمی فشارکی و همکاران، 1390).
به همین دلیل پژوهشگران درصدد یافتن راههایی جهت ارتقاء سلامت روان هستند. از جمله میتوان به پژوهش هایی اشاره کرد که متوجه نقش سازههای مثبتی مانند امید و خوشبینی(که از سازههای سرمایه های روانشناختی مثبت هستند) در سلامت روان شده و در نتیجه پایانی خود استفاده از برنامه های آموزشی مبتنی بر مؤلفه های مثبت را جهت ارتقاء سلامت روان توصیه کرده اند(لامرز، 2012).
از طرفی، سلامت زنان شاغل به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت باید مورد توجه قرار گیرد و عدم سلامت و بهزیستی روانی آنها در جامعه اثر منفی بر جای میگذارد. لذا توجه به موضوع سلامت روانی و بهزیستی و نقش سرمایه های روانشناختی بر این دو متغیرحایز اهمیت است. از سویی دیگر بر اساس چهارچوب روانشناسی مثبتنگر که هدف غایی خود را شناسایی سازه هایی دخیل در بهزیستی و شادکامی می داند توجه به عوامل تأثیرگذار بر بهزیستی و سلامت روانی ضرورت دارد. همچنین، مرور یافته هایی از این دست نشان داد که تحقیقات پر دامنهای برای تعیین سطح سلامت روان و بهزیستی افراد انجام شده و عوامل گسترده و متنوعی نیز به دست آمده است که می تواند با کاهش یا افزایش سلامت روان و بهزیستی همراه باشد. همچنین، از آنجایی که پدیده سلامت روانی و بهزیستی یکی از نیازهای اساسی شهروندان قرن بیست و یکم تلقی شده است و سازمان بهداشت جهانی بر مهیا کردن زمینه های شکل گیری آن به وفور تأکید نموده است و عملیاتی کردن این تأثیرات، مستلزم شناسایی عوامل دخیل در سلامت روانی و بهزیستی میباشد. لذ، اجرای این پژوهش در شناسایی این عوامل کمک شایانی خواهد کرد و از این رو است که ضرورت و اهمیت اجرای این پژوهش احساس میگردد. از سویی کار بست یافته های این پژوهش در عرصه های بهداشت عمومی اهمیت دو چندان اجرای این پژوهش را تضمین مینماید.
بهزیستی عملکرد فرد را در حوزه های مختلف تحت تأثیر قرار داده، عزت نفس افراد را بالا میبرد. افرادی که بهزیستی بالایی دارند، خلاق هستند و بهتر از دیگران میتوانند با شرایط دشوار کنار آیند (جوشی، 2010).
بنابراین، یکی از راهکارهای بهبود عملکرد فرد در حوزه های گوناگون، افزایش میزان بهزیستی و سلامت روان اوست، و این کار نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر بهزیستی و سلامت روان است. بهزیستی و سلامت روان معلمان و مطالعه آن، از آن جهت اهمیت دارد که یک معلم شاد و راضی نه تنها بیشتر در مدرسه فعالیت می کند و خلاقیت زیادی دارد، همچنین مسئول، منظم و از نظر جسمی و ذهنی سالم است و کمتر دست به رفتارهای تخریبی میزند. می توان گفت میزان بهزیستی و سلامت روان معلمان بر عملکرد آنها در مدرسه اثرگذار است.
در واقع به نظر می رسد که سرمایه های روانشناختی به عنوان یکی از متغیرهای روان شناسی مثبت گرا، ارتباط بالایی با سلامت روان و بهزیستی داشته باشد. از طرفی مطالعات انجام گرفته در خصوص بررسی نقش سرمایه های روانشناختی بر سلامت روان و بهزیستی یا وجود ندارند یا بسیار ناچیز هستند. لذا با توجه به این شرایط، ضرورت انجام چنین پژوهشی از اهمیت خاصی برخوردار است.
همچنین، از آنجا که مسئولیت اصلی تعلیم و تربیت آینده سازان کشور بر عهده معلمان میباشد، بنابراین سلامت روان و بهزیستی مطلوب معلمان می تواند آنها را در رسیدن به اهداف عالی نظام آموزش و پروش یاری نماید و شاید سلامت روان و بهزیستی معلم تأثیر مستقیمی بر سلامت روان و بهزیستی دانش آموزان داشته باشد. از این رو، مطالعه نقش عوامل مؤثری مانند سرمایه های روانشناختی ، که می تواند نقش اساسی در سلامت روان و بهزیستی معلمان بازی کند لازم و ضروری به نظر میرسد.(جوشی،2010).
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی
تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل.
1-4-2- اهداف جزیی
- تعیین رابطه سرمایه های روانشناختی با بهزیستی زنان شاغل.
- تعیین رابطه سرمایه های روانشناختی با سلامت روان زنان شاغل.
- تعیین سهم سرمایه های روانشناختی در پیش بینی بهزیستی زنان شاغل.
- تعیین سهم سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان زنان شاغل.
1-5- فرضیه های پژوهش
- بین سرمایه های روانشناختی با بهزیستی رابطه وجود دارد.
- بین سرمایه های روانشناختی با سلامت روان رابطه وجود دارد.
3-سرمایه های روانشناختی بهزیستی را پیش بینی می کند.
4-سرمایه های روانشناختی سلامت روان را پیش بینی می کند.
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی
1-6-1- تعریف مفهومی سرمایه های روانشناختی
سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصههای زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز (اعتماد به نفس/ خود کارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوشبینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت (امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختیها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تابآوری یا انعطاف پذیری)(لوتانز و همکاران، 2007).
1-6-2- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی
منظور از سرمایه روانشناختی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سرمایه های روانشناختی لوتانز(PCQ)(2007) کسب می نماید.
1-6-3- تعریف مفهومی سلامت روان
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزش ها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشاندهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیطهای زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد (لامرز، 2012).
1-6-4- تعریف عملیاتی سلامت روان
منظور از سلامت روان در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ(GHQ-28)(1979) کسب می نماید.
1-6-5- تعریف مفهومی بهزیستی
کارادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است.
1-6-6- تعریف عملیاتی بهزیستی :
منظور از بهزیستی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از مقیاس رضایت از زندگی داینر (1985) کسب می نماید.
الف) مبانی نظری
2-1- سرمایه های روانشناختی
2-1-1- مفهوم سرمایه روانشناختی
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه ای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمانها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و استقامت(تابآوری یا انعطافپذیری) مؤلفه های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به تواناییهای مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالشانگیز است و تابآوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند (علیپور و همکاران، 1392).
در واقع، لوتانز و همکارانش در توسعه چارچوب رفتار سازمانی مثبتگرا در سازمانها، سرمایه روانشناختی مثبتگرا را به عنوان یک عامل ترکیبی و منبع مزیت رقابتی سازمانها مطرح کرده اند. آنها بر این باورند که سرمایه روانشناختی، با تکیه بر متغیرهای روانشناختی مثبتگرایی همچون: امید، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی منجر به ارتقای ارزش سرمایه انسانی(دانش و مهارت های افراد) و سرمایه اجتماعی( شبکه روابط میان آنها) در سازمان می شود. بنا براین، سرمایه روانشناختی، از متغیرهای روانشناختی مثبت گرایی تشکیل شده است که قابل اندازه گیری، توسعه و پرورش هستند و امکان اعمال مدیریت بر آنها وجود دارد(علیپوروهمکاران،1392).
در سالهای اخیر، پژوهشهای تجربی فراوانی در زمینه تأثیرهای سرمایه روانشناختی بر متغیرهای سازمانی مانند: رضایت شغلی، عملکرد و تعهد سازمانی صورت گرفته است. نتایج این پژوهشها نشان از آن دارد که رابطه معنی داری میان سرمایه روانشناختی و این متغیرهای سازمانی وجود دارد. نکته جالب توجه آن است که همبستگی میان سرمایه روانشناختی با هر یک از متغیرهای سازمانی، قویتر از همبستگی میان تک تک اجزای تشکیل دهنده سرمایه روانشناختی(امید، خوش بینی، خودکارآمدی و تابآوری) و متغیرهای سازمانی است و این بدان معنا است که سرمایه روانشناختی دارای اثری هم افزاینده است. در مجموع، در مقوله رفتار سازمانی مثبت گرا، سرمایه روانشناختی به مثابه درون دادی در نظر گرفته میشود که برون داد آن، سطح عملکرد سازمان است. لوتانز و همکارانش با پژوهشهایی که در این زمینه انجام دادهاند، به این نتیجه رسیده اند که میتوان با تقویت سرمایه روانشناختی در سازمان، عملکرد آن را دست کم تا 10 در صد ارتقا داد (لوتانز و اوالیو، 2007).
لوتانز و همکاران(2006) معتقدند که سرمایه روان شناختى فراتر از سرمایه انسانى و سرمایه اجتماعى است و به طور مستقیم با اینکه “شما که هستید” و مهمتر اینکه “شما که خواهید شد” مرتبط است. بحث تئورى منابع روان شناختى بیان مىکند که بسیارى از سازههاى روان شناختى به عنوان شاخص هاى سازههاى محورى گسترده تر یا “منابع روان شناختى”، بهتر درک مى شوند. در این رابطه، منبع مشترک اساسى بین این چهار قابلیت، یک “تلاش کارگزارى مثبت” است. که نشان دهندهى تمایل افراد براى اقدام بر محیط به عنوان کارگزار، بر پایه ارزیابىهاى مثبت فردى از موقعیت مىباشد. آنچه در اینجا مهم مىنماید، تمایز قائل شدن بین سرمایه روان شناختى و احساسات مقطعى است. سرمایه روان شناختى برخلاف احساسات مثبت، دوره زمانى طولانىترى دارد و احتمالاً در طول زمان، کمتر تغییر مىکند. همچنین، سرمایه روان شناختى را مىتوان در رابطه با هر دو شرایط خاص و عمومى، مفهومپردازی کرد. در حالى که احساسات مثبت، نوعاً مربوط به برخى از “شرایط معنادار شخصى” هستند. اجزاى سرمایه روان شناختى، منابعى شخصى شامل منابع ذهنى، اجتماعى و روان شناختى را شکل مىدهند که به نوبه خود به حالتى از سلامت کارى مانند عجین شدن شغلى منجر مى شود(کریمی و همکاران، 1391).
نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه رفتار سازمانی مثبتگرا حاکی از آن است که ظرفیتهای روانشناختی از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در کنار هم، عاملی را با عنوان«سرمایه روانشناختی» تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، برخی متغیرهای روانشناختی، از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در مجموع یک منبع یا عامل نهفته جدیدی را تشکیل می دهند که در هر یک از این متغیرها، نمایان است (اوی و همکاران، 2006).
از این رو، در ادامه به ادبیات نظری مربوط به اجزای سرمایه روانشناختی پرداخته می شود:
2-1-1-1- امیدواری
2-1-1-2- تعریف امیدواری
امید یکی از سازه هایی است که به عنوان شاخص توانمندی در بهزیستی مثبت افراد مورد توجه واقع شده است. ایده امید از زمان پیدایش نوع بشر وجود داشته است. زمانی که متقاعد میشویم آینده بطور کلی غمافزار و پوچ است، ممکن است ارادهمان را برای بردباری در زمان حال نیز از دست بدهیم. طبق نظر اگوستین «امید تنها با چیزهای خوب و آینده سروکار دارد و ارتباط مستقیم با فرد امیدوار دارد» هنگامی که هدف امید برآورده می شود، دیگر امید نیست بلکه تبدیل به دارایی فرد می شود همچنین امید اساس پشتکار افراد است (وال و همکاران، 2004).
امید به عنوان یک نیروی انگیزشی در تمام دوران معاصر مورد بحث بوده و در قرن گذشته صاحب نظران پزشکی و روانشناسی آن را بررسی کرده اند. بیش از 40 سال پیش، امید را فرایندی مفهوم سازی کرد که در تمام رویکردهای روان درمانی مشترک است(بهاری، 1389).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-29] [ 01:14:00 ق.ظ ]
|