پایان نامه پیش بینی درماندگیآموختهشده آموختهشده براساس ویژگی های شخصیتی |
1-3- اهمیت و ضرورت مسئله……………………… 5
1-4- هدف های تحقیق…………………………… 5
1-5- فرضیه های پژوهش ………………………… 6
1-6- متغیرها ……………………………….. 6
1-7- تعریف مفهومی متغیرها ……………………. 6
1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت………………………… 7
1-7-2- سبک یادگیری……………………………….. 7
1-8- تعریف عملیاتی متغیرها …………………… 7
1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت………………………… 7
1-8-2- سبک یادگیری……………………………….. 7
1-8-3- درماندگی آموختهشده ………………………………… 7
فصل دوم: ادبیات و پیشنه تحقیق
2-1- مقدمه………………………………….. 9
2-2- درماندگی آموختهشده ……………………………… 9
2-2-1- تعریف…………………………………….. 9
2-2-2- تاریخچه درماندگی آموختهشده…………………………. 9
2-2-3- پیامدهای درماندگی آموختهشده………………………… 11
2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگی آموختهشده…………. 12
2-3- تعریف شخصیت …………………………… 13
2-4- نظریه های شخصیت ……………………….. 14
2-4-1- رویکرد روان پویشی ………………………… 14
2-4-2- نظریه های یادگیری………………………….. 18
ادامه فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
2-4-3- رویکرد انسان گرایی- وجودی………………….. 20
2-4-4- نطریه های صفات و عاملی ………………….. 22
2-4-5 نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت…………………… 25
2-5- سبک یادگیری……………………………. 27
2-5-2- انواع سبکهای یادگیری………………………. 28
2-5-2-1- سبکهای یادگیری شناختی …………………. 29
2-5-2-2- سبکهای شناختی وابسته به زمینه- ناوابسته به زمینه 29
2-5-2-3- سبک های شناختی تکانشی- تأملی……………… 30
2-5-2-4- سبک های شناختی گریگورک…………………… 30
2-5-2-5- سبکهای شناختی کلب……………………….. 32
2-5-2-6- سبک های شناختی دان و دان…………………. 34
2-5-2-7- سبک های شناختی گراشا- ریچکن ……………. 36
2-5-2-8- سبک های یادگیری دیداری، شنیداری و جنبشی……. 40
2-5-2-9- سبکهای تفکر استرنبرگ…………………….. 40
2-5-2-10- ریخت های شخصیتی مایرز- بریگز……………… 43
2-5-2-11- سبک های یادگیری فلدر و سیلورمن…………… 45
2-6- پیشینه پژوهش ………………………….. 47
2-7- جمع بندی ……………………………… 55
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
3-1- مقدمه ………………………………… 58
3-2- روش پژوهش……………………………… 58
3-3- جامعه آماری……………………………. 58
3-4- حجم نمونه و روش نمونه گیری ……………… 58
3-5- ابزراگردآوری داده ها …………………… 59
3-6- روش آماری……………………………… 62
ادامه فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
فصل چهارم: یافته های پژوهش
4-1– مقدمه…………………………………. 64
4-2- توصیف دادهها ………………………….. 64
4-3- تحلیل دادهها ………………………….. 67
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه…………………………………. 77
5-2- بحث در نتایج…………………………… 77
5-3- محدودیت های پژوهش………………………. 80
5-4- پیشنهادها……………………………… 80
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی…………………….. 80
5-4-2- پیشنهادهای کاربردی……………………. 80
منابع فارسی………………………………… 82
منابع انگلیسی………………………………. 86
چکیده
هدف این پژوهش پیش بینی درماندگیآموختهشده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری دانش آموزان دختر بود. روش پژوهش همبستگی از
نوع پیش بینی بوده و جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392 تشکیل میدادند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 360 نفر تعیین شد. افراد گروه نمونه به شیوه نمونه گیری خوشهای چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های ویژگیهای شخصیتی، سبکهای یادگیری فلدر- سولومان و سبک اسناد پاسخ دادنـد. داده های پژوهش با بهره گرفتن از روش ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چندگانه به وسیله نرمافزار SPSS تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین ویژگیهای شخصیتی روان نژندخویی و درماندگیآموختهشده رابطه معکوس و بین ویژگیهای شخصیتی توافقپذیری و وجدانیبودن با درماندگی آموخته رابطه مستقیم وجود دارد. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ویژگی روان نژندخویی توان پیش بینی درماندگی آموختهشده را به صورت معکوس دارد.
کلیدواژه: درماندگی آموختهشدهآموختهشده، ویژگیهای شخصیتی، سبکهای یادگیری، دانش آموز.
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1- مقدمه: نظام آموزشی در هر کشوری نقش مهم و حیاتی در پرورش استعدادهای فـردی، تحکـیم پایه های زندگی اجتماعی، گسترش آرمانهای دموکراتیک و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی ایفا می کند (شریعتمداری، 1382). تحقق چنین هدفی در گرو به کارگیری اصول و فنون روانشناسی در آموزشگاهها و موسسات آموزشی به منظور کاهش مشکلات و آسیبهای خاص نظام است (مقدم، 1363).
بارها دیده شده دانش آموزانی که به لحاظ توانایی و استعداد یادگیری بسیار شبیه به هم هستند در پیشرفت تحصیلی تفاوت زیادی با هم دارند. این تفاوت ها نه تنها در یادگیری درسهای آموزشگاهی بلکه در سایر فعالیتهای غیرتحصیلی نیز به چشم میخـورد. این جنبه از رفتار آدمی به حوزه انگـیزش در روانشناسی مربوط می شود (سیف، 1372). یکی از نظریه های جدید انگیزشی که از نظریه های روانشناختی انگیزش است نظریه اسناد یا نسبت دادن نام دارد. مفهوم عمدهای که در این زمینه مطرح میگردد، درماندگیآموختهشده است. این مفهوم در توجیه برخی عقب ماندگیها و پارهای از افسردگیها نقش مهمی ایفا می کند (سیف، 1369). سلیمگن (به نقل از سیف، 1388) مفهوم درماندگی آموختهشده را به عنوان حالتی ویژه تعریف کرد که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها تحت کنترل او نیستند ایجاد می شود. به اعتقاد سلیگمن اینها افرادی هستند که در کوششهای زندگیشان چنان سرخوردهاند که ناامید و گوشه گیرند و در نهایت سر به تسلیم مینهند. معمولاً درماندگی به کاهش فعالیتهای حرکتی، عزت نفس و حتی گاهی مرگ منجر می شود.
این عقیده که تفاوت افراد در یادگیری صرفاً ناشی از تفاوت آنان در هوش و استعداد است تا مدتها در دنیای تعلیم و تربیت پذیرفته شده بود در حالیکه یادگیری به عنوان یک موضوع چند وجهی از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد. بعدها پژوهشگران نشان دادند که عوامل دیگری نظیر انگیزش، ویژگیهای شخصیتی، دشواری تکلیفها و تفاوت سبکهای یادگیری افرادنیز در این امر دخیلند.
یادگیری چرخهای است که با انگیزه، به کارگیری سبک ترجیحی فرد برای رویارویی با مسئله و بالاخره تجربه یادگیری آغاز می شود، با تفکر ادامه مییابد و به فعالیت ختم می شود از نتیجه آن احساس موفقیت یا شکست و افکار مرتبط با آن به وجود میآیند و این افکار و احساسات منتج از آن با تأثیرگذاری بر خودپنداره منجر به افزایش یا کاهش انگیزه و ایجاد درماندگی آموختهشده یا کفایت آموختهشدهآموختهشده میشوند و به این ترتیب کل شخصیت فرد تحت تأثیر قرار میگیرد.
این پژوهش با هدف تأملی بر درماندگیآموختهشده به عنوان یک حالت انگیزشی، ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان و سبک ترجیحی آنها در برخورد با موقعیتهای یادگیری انجام شده است تا وجود رابطه احتمالی بین آنها مشخص شده و برنامه ریزان و متخصصان آموزشی را در ارائه راهکارهای مؤثر جهت پیشگیری از درماندگی و یا کاهش آنآموختهشده در محیطهای آموزشی یاری نماید.
1-2- بیان مسئله: نظامهای آموزشی که در آنها میزان پیشرفت تحصیلی پایین است به طریقی ضعف و نقص خود را نشان می دهند و نظامهای آموزشی پیشرفته همه تلاش خود را در ارتقاء کیفیت تحصیلی دانش آموزان به کار میبرند (بیابانگرد، 1378). در پیمودن این مسیر تا هنگامی که رویکرد رفتاری بر روانشناسی حاکم بود نظریه های یادگیری نیز بر عوامل محیطی تاکید داشتند اما با پیدایش نظریه های شناختی، انگیزش و شناخت به عنوان عوامل تأثیرگذار بر یادگیری دانش آموزان جایگاه ویژهای پیدا کرد. یکی از نظریه های جدید روانشناسی انگیزش نظریه اسناد یا نسبت دادن است و از مفاهیم عمده آن درماندگی آموختهشده است که از اعتقاد افراد به این که موفق نخواهند شد ناشی می شود این اعتقاد به پایین آمدن سطح انگیزش و کاهش تلاش میانجامد (کارور و شی یر، 1985؛ ترجمه رضوانی، 1375). مفهوم درماندگی آموختهشده معرف منفیترین حالت مفهوم خود است. این مفهوم به یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. درماندگیآموختهشده یک مشکل آموزشی است که از شکستهای پیاپی در یادگیری ناشی شده است.
از دیگر شاخصههای نظامهای آموزشی موفق توجه کردن به تفاوتهای فردی دانش آموزان است. جدا از بهره هوشی، ویژگیهایی مثل نوع شخصیت و سبکهای یادگیری و شناختی، تعامل معناداری با موفقیت و شکست تحصیلی نشان دادهاند. ویژگی شخصیت به راههایی اشاره دارد که یک فرد جهت رویارویی با مسائل جدید انتخاب مینماید. این ویژگیها معمولاً ثابت و تغییر ناپذیرند و نقش مهمی در انجام تکالیف و موفقیت فرد دارند بدیهی است که موفقیت و شکست نیز بر انگیزش یادگیری و خودپنداره تحصیلی تأثیرگذار است. مدل پنج عاملی شخصیت ( کاستا و مک کری ،1986 ) بیانگر مدل مفهومی غالب ساختار شخصیت است. پنج عامل بزرگ شخصیت در این مدل عبارتند از:
- روانرنجوری: احساسات منفی مانند ترس، غم، برانگیختگی، خشم و احساس گناه ، احساس کلافگی دائمی وفراگیر، مبنای این شاخص را تشکیل میدهند0 از آنجا که هیجان مخرب در سازگاری فرد با محیط تاثیر دارد، در زن و مردی که دارای نمرات بالا در این شاخص باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که دارای باورهای غیرمنطقی باشند، قدرت کمتری در کنترل تکانهها داشته باشند و میزان سازش ضعیفتری با دیگران و شرایط استرسزا نشان دهند (فتحیآشتیانی،1390 )
- برونگرایی: برونگراها افرادی اجتماعی هستند، دوست داشتن مردم، ترجیح گروههای بزرگ و گردهماییها، با جرأت بودن، فعال بودن و پرحرف بودن نیز از صفات آنهاست. آنها برانگیختگی جنسی و تحریک را دوست دارند (گروسی فرشی، 1380).
- باز بودن به تجربه: انعطافپذیری نسبت به عمل، مخالف تحجر است، افراد انعطافپذیر مایلند برای یک خوراک جدید، دیدن فیلمی تازه یا مسافرت به کشورهای خارجی تلاش کنند. این افراد کنجکاوند، در ارزشها به سوی آزاداندیشی تمایل دارند و میپذیرند که آنچه که برای یک شخص درست یا غلط است ممکن است در شرایط دیگر این گونه نباشد، گرایش به فعالیتهای هنری، ویژگی خاص افراد انعطاف پذیر است (گروسی فرشی، 1380).
- توافق: این افراد آسانتر از دیگران اعتماد می کنند و بهندرت نسبت به نیات پنهانی بدگمان میشوند، قابل اعتماد، رک، صریح و بیتزویرند. متواضعند و به دیگران احترام میگذارند و از لحاظ نگرشی دلرحم و احساساتی هستند (گروسی فرشی، 1380).
- وجدانی بودن: این اشخاص با وجدان، منطقی و آگاهند و به شایستگی خود در حد بالا اعتماد دارند. آنها از بعضی جهات بازداری میشوند، با دقت زیاد از دستورات اخلاقی پیروی می کنند و در اجرای وظایف اجتماعی سخت گیرند (گروسی فرشی، 1380).
سبک یادگیری از دیگر عواملی است که از طریق ارتباط با یادگیری زمینه موفقیت یا شکست فرد را در انجام تکلیف فراهم می کند. غالباً وظایفی را که به افراد محول می شود، میتوان طوری ارائه داد که با سبک یادگیری آنان انطباق داشته باشد. یا این که افراد سبکهای یادگیریشان را متناسب با وظایف تعدیل کنند. اما اگر توانایی لازم را در این زمینه نداشته باشند، هرگز نمیتوانند شانس این را داشته باشند که رویکردشان را تغییر دهند (استنبرگ، 1997؛ به نقل از باباعلی، 1384). بنابراین محتمل است سبکهای یادگیری نیز از طریق ارتباط با موفقیت یا شکست در انجام تکالیف با انگیزه یادگیری، خودپنداره و در نهایت احساس توانایی و یا درماندگیآموختهشده ارتباط داشته باشند. با توجه به آنچه مطرح شد منظور از اجرای این پژوهش یافتن پاسخ این سوال است که آیا میتوان درماندگیآموختهشده در دانش آموزان را با توجه به ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری آنان پیش بینی کنیم؟
1-3- اهمیت و ضرورت مسئله: از جمله مسائل مورد توجه هر نظام آموزش و پرورش چگونگی ارتقاء وضعیت تحصیلی و انگیزشی دانش آموزان است. در این مسیر توجه به وضعیت انگیزشی دانش آموزان و عوامل تأثیرگذار مرتبط با آن مسئلهای است که هر چه بیشتر برنامه ریزان و مجریان آموزش و پرورش مورد تاکید قرار میدهند. باتلر و وین (1995) اظهار داشته اند عمدهترین مولفههای مؤثر بر پیشرفت تحصیلی شناخت و انگیزش است.
در این پژوهش موضوع درماندگی آموختهشده به عنوان یک حالت انگیزشی مطرح شده و سعی شده است ارتباط آن با ویژگیهای شخصیت و سبکهای یادگیری به عنوان عوامل پیش بینی کننده درماندگی آموختهشده مورد بررسی قرار گیرد با این هدف که با توجه به سبک یادگیری و ویژگیهای شخصیتی مرتبط با درماندگی آموختهشده بتوان آگاهیهای بیشتری به دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش ارائه داد تا در جهت فراهم نمودن شرایط مطلوب برای رشد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، پیشگیری از ایجاد درماندگیآموختهشده و جلوگیری از افت تحصیلی و ارتقاء سلامت روان سرمایه های انسانی کشور اقدام مؤثری صورت گیرد.
1-4- هدف های تحقیق
هدف کلی: پیش بینی درماندگی آموختگی شده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه.
هدف های جزئی عبارتند از:
- تعیین رابطه ویژگیهای شخصیتی با درماندگیآموختهشدهآموختهشده در دانش آموزان پایه سوم متوسطه.
- تعیین رابطه سبکهای یادگیری با درماندگیآموختهشده آموختهشدهدر دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه.
- پیش بینی درماندگیآموختهشده آموختهشده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری دانش آموزان دختر پایه سوم متوسطه.
1-5- فرضیههای پژوهش
- بین ویژگی های شخصیتی و درماندگی آموختهشده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
- بین سبک های یادگیری و درماندگی آموختهشده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
- براساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری میتوان درماندگیآموختهشده دانش آموزان دختر را پیشبینی کرد.
1-6- متغیرها
- متغیرهای پیشبین: ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری
- متغیر ملاک: درماندگی آموختهشده
1-7- تعریف مفهومی متغیرها
1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت:( کاستا و مک کری،1992؛ به نقل از گروسی فرشی ، 1380) پنج عامل بزرگ شخصیت را به شرح زیر تعریف نموده اند:
الف- روان نژندخویی: تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت.
ب- برونگرایی: تمایل عمومی به جامعه گرایی، دوست داشتن مردم، فعال بودن، پرحرف بودن، ترجیح گروه های بزرگ و گردهماییها، سرخوشی و انرژی بالا.
ج- باز بودن به تجربه: تمایل به تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت.
د- توافق: تمایل عمومی به نوع دوستی، همدردی با دیگران، کمک کردن به دیگران و دریافت کمک متقابل.
ه- وجدانی بودن: تمایل عمومی به هدفمند بودن، بااراده و مصصم بودن، کنترل خود، سازماندهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب.
1-7-2- سبک یادگیری: عبارت است از راهنمای انفرادی مورد استفاده یادگیرنده برای پردازش اطلاعات تازه (دی چکو و کرافورد، 1974؛ به نقل از خاکسار بلداجی، 1384).
الف- سبک یادگیری فعال: یادگیرندگان فعال ترجیح می دهند درباره اطلاعات با دیگران بحث کنند و اطلاعات را برای آنانآن ها توضیح دهند. این امر به این یادگیرندگان کمک می کند تا اطلاعات را بهتر بفهمند و به خاطر بسپارند.
ب- سبک یادگیری تأملی: یادگیرندگان تأملی ترجیح می دهند ابتدا با آرامش درباره اطلاعات فکر کنند. بر این اساس، یادگیرندگان تأملی به کارهای فردی علاقه دارند، در حالی که یادگیرندگان فعال به کارهای گروهی علاقمندند.
1-8- تعریف عملیاتی متغیرها
1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت: نمراتی است که آزمودنیها در پرسشنامه ویژگیهای شخصیتی (FFI) که عوامل N روان آزردهگرایی، E برونگرایی، O گشودگی، A موافق بودن و C با وجدان بودن را مورد اندازه گیری قرار میدهد به دست میآورند.
1-8-2- سبک یادگیری: نمراتی است که دانش آموزان در پرسش نامه فلدر- سولومان در بعد پردازش کسب می کنند.
1-8-3- درماندگی آموختهشده: نمرات پایینی است که دانش آموزان در پرسشنامه سبک اسناد (ASQ) برای اسنادهای درونی، پایدار و کلی وقایع خوشایند و اسنادهای بیرونی، ناپایدار و اختصاصی وقایع ناخوشایند به دست می آورند.
2-1- مقدمه
در این فصل پس از ارائه تعاریف مختصری در رابطه با درماندگیآموختهشده، به ذکر تاریخچه علمی آن، راهکارهای پیشگیری و کاهش درماندگیآموختهشده، معرفی مکاتب مختلفی که به موضوع شخصیت پرداختهاند؛ معرفی سبکهای یادگیری و توضیحاتی در مورد انواع آن و سپس مبانی پروهشی مرتبط با موضوع مورد نظر اعم از پژوهشهای انجام شده در خارج و داخل ایران خواهیم پرداخت.
2-2- درماندگی آموختهشده
2-2-1- تعریف: از جمله مفاهیمی که در زمینه رفتار نابهنجار یا آسیبشناسی روانی مطرح می شود، مفهومی است که درماندگی یا استیصال نامیده می شود. این مفهوم در توجیه بعضی از عقب ماندگیهای تحصیلی و افسردگیها نقش دارد (جعفری، 1381). به طور معمول درماندگی آموختهشده عبارت است از تهدید نسبت به احساس کنترل فرد که اغلب فعالیت شدیدی را به مقصود بازیابی کنترل به وجود میآورد. سپس این احساس فقدان کنترل، نوعی کاهش در فعالیت به وجود میآورد؛ یعنی نوعی فقدان ظاهری انگیزش و بیمیلی به پایداری (سلیگمن، 1975). مفهوم درماندگی آموختهشده معرف منفیترین حالت درک از خود است. درماندگیآموختهشده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر می کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند. این موضوع ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت. سلیگمن مفهوم درماندگی آموختهشده را به عنوان حالت ویژهای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها در کنترلش نیستند در او ایجاد می شود، تعریف کرد. به سخن دیگر، یادگیرنده بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخهایی که فرد دریافت می کند در نتیجه رفتار او تغییر نمی کند، میآموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند (هرگنهان و السون، 1997؛ سیف، 1385).
2-2-2- تاریخچه درماندگیآموختهشده: تئوری مشهور درماندگی آموختهشده در سال 1967 توسط مارتین سلیگمن به پشتوانه یک آزمایش حیوانی و در تعلیل بیماری افسردگی ارائه شد. آزمایشهای وی سه گروه سگ را شامل میشد که گروه اول گروه شاهد بود. کار اصلی این گروه خوردن و خوابیدن بود و به آن هاآن ها اجازه خروج از قفس داده میشد. پژوهشگران سگهای گروه دوم و سوم را از بین سگهای دو قلو انتخاب کردند؛ یک قل در قفس گروه 2 و قل دیگر در قفس گروه 3 قرار داده میشدند؛ این در شرایطی بود که درب قفس را هم روی هر دو گروه قفل کرده و آن ها اجازه خروج از قفس را نداشتند. سپس هراز چند گاهی پژوهشگر دکمه شوک الکتریکی را فشار میداد؛ وقتی شوک الکتریکی شروع میشد سگها طبیعتاً پارس میکردند و خود را به در و دیوار قفس میکوبیدند. بعد از مدت کوتاهی در قفس گروه دوم اهرمی تعبیه شد که اگر پای سگ روی آن میرفت، شوک قطع میشد. در قفس گروه سوم اهرمی تعبیه شده بود اما فقط حالت نمادین داشته و هیچ تأثیری بر قطع جریان الکتروشوک نداشت (سلیگمن، 1967). پس از مدتی سگها شرطی شدند به طوری که تا شوک شروع می شد، گروه دوم اهرم را کشیده و باعث قطع جریان الکتریکی می شدند؛ در صورتی که گروه سوم دست از تلاش کشیده و زوزه خفیفی سر میدادند و چشم انتظار پایان جریان الکتریکی مینشستند (هنگامی که گروه دوم شوک را قطع میکردند، جریان الکتروشوک در گروه سوم هم قطع می شد). در مرحله بعدی از آزمایش سلیگمن و همکارانش درب هر دو قفس را باز گذاشتند و به سگها این امکان را دادند که از قفس خارج شوند؛ طی این مرحله سگهای گروه دوم که مشاهده کردند دیگر اهرم خاصیت سابق را ندارد به زودی راه خروج را یافتند درحالی که سگ های گروه سوم همچنان حرکتی نکرده و زوزه کشان در جای خود ماندند؛ یعنی حتی وقتی فرصتی برای فرار در اختیارشان قرار گرفت؛آن ها یاد گرفته بودند که ناگزیر و ناچارند و باید به سرنوشتی که دیگران برایشان رقم زده بودند تن دهند.
سلیگمن نتایج آزمایشاتش را به جامعه انسانی تعمیم داد و چنین بیان داشت که افسردگی پاسخ انسان است به مجموعه ای از تلاش های نافرجام وی. در حقیقت فرد افسرده به این نتیجه میرسد که سرنوشت او فارغ از تلاشی که می کند، در جایی خارج از عهده او رقم خواهد خورد (سلیگمن، 1975). این الگوی اولیه درماندگی آموختهشده به دلیل نقصهایی که داشت، توسط صاحب نظران مورد تجدید نظر قرار گرفت. نقص عمده آن عدم توجه به تفاوتهای فردی بود. طی آزمایشهای مکرر روشن شد همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش های یکسانی از خود نشان نمیدهند. برخی در مواجهه با مسئله، آن را غیر قابل حل میدانند، در حالی که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آن ها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت، صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که «منبع کنترل» نام دارد؛ مفهومی که قرابت بسیاری با مفهوم منبع کنترل درونی– بیرونی راتر داشت. در نتیجه، از همین زمان بود که آبرامسون و همکاران (1999) سبک های اسناد را وارد نظریه درماندگیآموختهشده کردند و بدینسان، نظریه درماندگی، مطرح گردید که چشمانداز تازهای را در مورد الگوی مواجهه انسان با وقایع غیر قابل کنترل گشود (شولتز، 1990؛ ترجمه کریمی و همکاران، 1384). همزمان با پیشرفت تحقیقات مشابه در مورد درماندگی، این نظریه به نحو روزافزونی شناختیتر شد و بدین ترتیب، پدیدهای که اولین بار در آزمایشگاه های شرطیسازی حیوانات تشخیص داده شده بود، به رفتار انسانها تعمیم داده شد و نظریهپردازان با دنبال کردن این پدیده آن را وارد عرصه تعلیم و تربیت نمودند.
معمولاً صاحبنظران دو نوع درماندگی را در نظر گرفته اند:
- درماندگی شخصی: زمانی است که در آن فرد خود را به دلیل ناتوانی در برابر رویدادهای منفی سرزنش میکند، اما بر این باور است که کسی می تواند به وی کمک کند. به عبارت دیگر، این نوع درماندگی زمانی رخ میدهد که فرد باور دارد پاسخهایی وجود دارد که احتمالاً به وجود آورنده پیامد مطلوب خواهد بود، گرچه دادن آن پاسخ از او ساخته نیست.
- درماندگی عمومی: در این نوع درماندگی، افراد از یک سو تصور می کنند نباید به دلیل شکستهایشان مورد سرزنش قرار گیرند (اسناد بیرونی) و از سوی دیگر، عقیده دارند که هیچ کس توانایی کمک به آنها را ندارد (جعفری، 1381).
2-2-3- پیامدهای درماندگیآموختهشده: یکی از مهمترین پیامدهای درماندگی، بیماری افسردگی است. پژوهشهای متـعددی که در این زمینه صـورت گرفته است، نشان دادهاند افراد افسرده به شدت احـساس درمانـدگی می کنند. آنها باور دارند کنترلی بر زندگی خود ندارند و هر کاری انجام دهند با شکست روبرو میشوند، بنابراین بهترین کار آن است که تلاش نکنند، این بیماران در مقایسه با افراد عادی بیشتر از سبک اسناد ناسالم استفاده می کنند. چنین سبک اسنادی مانع از آن می شود که این افراد موفقیتهای خود را بشناسند و برای آن ارزش قائل شوند. در نتیجه، هر آنچه از خود میبینند، شکست و عدم موفقیت است. در چنین شرایطی، زمینه مناسبی برای بیماری افسردگی ایجاد می شود. درماندگی نه تنها می تواند بیماریهایی مانند افسردگی ایجاد کند، بلکه در موارد خفیف تر مانع از آن می شود که احساسهای سالم و خوشایندی مانند امیدواری یا احساس رضایت از خود، خوشبینی و تسلط بر زندگی در فرد به وجود آید. چرخه معیوبی بین درماندگی، ناامیدی، عدم تلاش و در نتیجه شکست وجود دارد که در مرحله بعد، شکست، ناامیدی و درماندگی مجدداً به شکست دیگری میانجامد که نهایتاً احساس تسلط، امیدواری، احساس رضایت از خود و… را ضعیف و ضعیفتر میسازد. بسیاری از افرادی که اعتقاد به بدشانس بودن دارند و خود را بدشانس میدانند، هنگامی که پس از درماندگی و عدم تلاش به شکست میرسند، تصور مـیکنند که چـون بدشناساند؛ شکست خوردهاند؛ در حالی که این عدم تلاش و فعالیت است که منجر به شکست شده است و دلیل عدم تلاش نیز باور به ناتوانی در رسیدن به هدف و در نتیجه عدم موفقیت و احساس ناامیدی است. دلیل ناامیدی آن ها نیز این است که از سبک های اسناد نامؤثر استفاده کردهاند (آبرامسون و همکاران، 1999).
2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگیآموختهشده: برای مقابله با درماندگی و پیامـدهای ناسالم ناشی از آن میتوان از روشهای زیر استفاده کرد:
- در بیشتر موارد، موفقیتهای خود را به عوامل درونی، پایدار و کلی نسبت دادن: همان طور که در قسمت های قبل به الگوی تجدید نظر شده درماندگیآموختهشده اشاره شد، در این الگو متغیرهای شناختی و اسنادی در نظر گرفته شده اند (آبرامسون، سلیگمن و تیزدل، 1978). در این الگو که طی آزمایشهای مکرر ایجاد شد روشن شد که همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش یکسانی از خود نشان نمیدهند؛ برخی انسانها در مواجهه با مسئله آن را غیر قابل حل میدانند، درحالیکه برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آنها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که منبع کنترل نام دارند. مفهومی که قرابت بـسیاری با مـفهوم کـنترل درونی- بیرونی جولیان راتر داشت. در این نظریه که درباره نظام اعتقادی افراد در رابطه با منابع تقویتی تدوین شده چنین فرض شده که افراد از لحاظ اعتقاد به منابع کنترل به دو دسته تقسیم میشوند:
1) گروهی که موفقیتها و شکستهای خود را به شخص خود نسبت می دهند یعنی دارای منبع کنترل درونی هستند. 2) گروهی که موفقیتها و شکستهای خود را به شرایط و موقعیتها نسبت می دهند یعنی دارای منبع کنترل بیرونی هستند. در واقع مفهوم خود یادگیرنده به الگوی نسبت دادن او وابسته است به عنوان مثال فردی که برای موفقیت دارای منبع کنترل درونی (من موفقم زیرا توانا هستم) و برای شکست دارای منبع کنترل بیرونی است (شکست خوردم چون بدشناسی آوردم) با تکالیف مختلف یادگیری با نوعی مفهوم خود مثبت برخورد می کند (سیف، 1371). اما افرادی که مفهوم خود آنها از توانایی پایین رنج میبرد، موفقیت را به عوامل بیثبات و بیرونی و شکست را به علل باثبات و درونی نسبت میدهند؛ آنها همچنین انتظار پایینی به موفقیت در آینده دارند. این الگو در موقعیتهای مختلف و با افراد گروههای سنی متفاوت مشاهده شده است (بل- گردلر، 1986). در طول زمان، تاریخچه موفقیت و شکست و اسنادهای مربوطه، تأثیر پایداری بر عزت نفس و مفهوم خود و انتظارات فرد درباره نتایج اعمال او در آینده به جای میگذارد. بنابراین سبک اسناد تأثیر زیادی بر درماندگی دارد؛ پس، باید سعی کرد موفقیتهای خود را به خصوصیات درونی، عوامل پایدار و کلی نسبت داد. نگران نباشید؛ چنین دیدگاهی باعث خودخواهی و نگرش اشتباه نسبت به خود نمی شود؛ بلکه امیدواری، رضایت و خودکفایی را افزایش میدهد که در نهایت تلاش و موفقیت را به دنبال دارد (تایلور، 1995).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-29] [ 01:40:00 ق.ظ ]
|