1-3- اهمیت و ضرورت مسئله……………………… 5

 

1-4- هدف های تحقیق…………………………… 5

 

1-5- فرضیه های پژوهش ………………………… 6

 

1-6- متغیرها ……………………………….. 6

 

1-7- تعریف مفهومی متغیرها ……………………. 6

 

1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت………………………… 7

 

1-7-2- سبک یادگیری……………………………….. 7

 

1-8- تعریف عملیاتی متغیرها …………………… 7

 

1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت………………………… 7

 

1-8-2- سبک یادگیری……………………………….. 7

 

1-8-3- درماندگی آموخته‌شده ………………………………… 7

 

فصل دوم: ادبیات و پیشنه تحقیق

 

2-1- مقدمه………………………………….. 9

 

2-2- درماندگی آموخته‌شده ……………………………… 9

 

2-2-1- تعریف…………………………………….. 9

 

 2-2-2- تاریخچه درماندگی آموخته‌شده…………………………. 9

 

2-2-3- پیامدهای درماندگی آموخته‌شده………………………… 11

 

2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگی آموخته‌شده…………. 12

 

2-3- تعریف شخصیت …………………………… 13

 

2-4- نظریه های شخصیت ……………………….. 14

 

2-4-1- رویکرد روان پویشی ………………………… 14

 

2-4-2- نظریه­ های یادگیری………………………….. 18

 

ادامه فهرست مطالب

 

عنوان                                             شماره صفحه

 

 

 

2-4-3- رویکرد انسان گرایی- وجودی………………….. 20

 

2-4-4- ‏نطریه های صفات و عاملی ………………….. 22

 

‏2-4-5 نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت…………………… 25

 

2-5- سبک یادگیری……………………………. 27

 

2-5-2- انواع سبک­های یادگیری………………………. 28

 

2-5-2-1- سبک­های یادگیری شناختی …………………. 29

 

2-5-2-2- سبک­های شناختی وابسته به زمینه- ناوابسته به زمینه 29

 

2-5-2-3- سبک های شناختی تکانشی- تأملی……………… 30

 

2-5-2-4- سبک های شناختی گریگورک…………………… 30

 

2-5-2-5- سبک­های شناختی کلب……………………….. 32

 

2-5-2-6- سبک های شناختی دان و دان…………………. 34

 

2-5-2-7- سبک های شناختی گراشا- ریچکن ……………. 36

 

2-5-2-8- سبک های یادگیری دیداری، شنیداری و جنبشی……. 40

 

2-5-2-9- سبک­های تفکر استرنبرگ…………………….. 40

 

2-5-2-10- ریخت های شخصیتی مایرز- بریگز……………… 43

 

2-5-2-11- سبک های یادگیری فلدر و سیلورمن…………… 45

 

2-6- پیشینه پژوهش ………………………….. 47

 

2-7- جمع بندی ……………………………… 55

 

فصل سوم: روش شناسی پژوهش

 

3-1- مقدمه ………………………………… 58

 

3-2- روش پژوهش……………………………… 58

 

3-3- جامعه آماری……………………………. 58

 

3-4- حجم نمونه و روش نمونه گیری ……………… 58

 

3-5- ابزراگردآوری داده ها …………………… 59

 

3-6- روش آماری……………………………… 62

 

 

ادامه فهرست مطالب

 

عنوان                                             شماره صفحه

 

 

 

فصل چهارم: یافته های پژوهش

 

4-1 مقدمه…………………………………. 64

 

4-2- توصیف داده‌ها ………………………….. 64

 

4-3- تحلیل داده‌ها ………………………….. 67

 

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

 

5-1- مقدمه…………………………………. 77

 

5-2- بحث در نتایج…………………………… 77

 

5-3- محدودیت های پژوهش………………………. 80

 

5-4- پیشنهادها……………………………… 80

 

5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی…………………….. 80

 

5-4-2- پیشنهادهای کاربردی……………………. 80

 

منابع فارسی………………………………… 82

 

منابع انگلیسی………………………………. 86

 

چکیده

 

هدف این پژوهش پیش ­بینی درماندگیآموخته‌شده براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک‌های یادگیری دانش ­آموزان دختر بود. روش پژوهش همبستگی از

پایان نامه

 نوع پیش ­بینی بوده و جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش ­آموزان دختر پایه سوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392 تشکیل می­دادند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 360 نفر تعیین شد. افراد گروه نمونه به شیوه نمونه گیری خوشه­ای چند مرحله­ ای انتخاب شدند و به پرسشنامه ­های ویژگی­های شخصیتی، سبک­های یادگیری فلدر- سولومان و سبک اسناد پاسخ دادنـد. داده ­های پژوهش با بهره گرفتن از روش ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چندگانه به وسیله نرم‌افزار SPSS تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین ویژگی­های شخصیتی روان نژندخویی و درماندگیآموخته‌شده رابطه معکوس و بین ویژگی­های شخصیتی توافق­پذیری و وجدانی­بودن با درماندگی آموخته رابطه مستقیم وجود دارد. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ویژگی روان نژندخویی توان پیش ­بینی درماندگی آموخته‌شده را به صورت معکوس دارد.

 

کلیدواژه: درماندگی آموخته‌شدهآموخته‌شده، ویژگی­های شخصیتی، سبک­های یادگیری، دانش ­آموز.

 

فصل اول

 

کلیات پژوهش

 

1-1- مقدمه: نظام آموزشی در هر کشوری نقش مهم و حیاتی در پرورش استعدادهای فـردی، تحکـیم پایه­ های زندگی اجتماعی، گسترش آرمان­های دموکراتیک و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی ایفا می­ کند (شریعتمداری، 1382). تحقق چنین هدفی در گرو به کارگیری اصول و فنون روان­شناسی در آموزشگاه­ها و موسسات آموزشی به منظور کاهش مشکلات و آسیب­های خاص نظام است (مقدم، 1363).

 

بارها دیده شده دانش ­آموزانی که به لحاظ توانایی و استعداد یادگیری بسیار شبیه به هم هستند در پیشرفت تحصیلی تفاوت زیادی با هم دارند. این تفاوت ها نه تنها در یادگیری درس­های آموزشگاهی بلکه در سایر فعالیت­های غیرتحصیلی نیز به چشم می­خـورد. این جنبه از رفتار آدمی به حوزه انگـیزش در روان­شناسی مربوط می­ شود (سیف، 1372). یکی از نظریه­ های جدید انگیزشی که از نظریه­ های روان­شناختی انگیزش است نظریه اسناد یا  نسبت دادن نام دارد. مفهوم عمده­ای که در این زمینه مطرح می­گردد، درماندگیآموخته‌شده است. این مفهوم در توجیه برخی عقب ماندگی­ها و پاره­ای از افسردگی­ها نقش مهمی ایفا می­ کند (سیف، 1369). سلیمگن (به نقل از سیف، 1388) مفهوم درماندگی آموخته‌شده را به عنوان حالتی ویژه تعریف کرد که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها تحت کنترل او نیستند ایجاد می­ شود. به اعتقاد سلیگمن این­ها افرادی هستند که در کوشش­های زندگی­شان چنان سرخورده­اند که ناامید و گوشه گیرند و در نهایت سر به تسلیم می­نهند. معمولاً درماندگی به کاهش فعالیت­های حرکتی، عزت نفس و حتی گاهی مرگ منجر می­ شود.

 

این عقیده که تفاوت افراد در یادگیری صرفاً ناشی از تفاوت آنان در هوش و استعداد است تا مدت­ها در دنیای تعلیم و تربیت پذیرفته شده بود در حالیکه یادگیری به عنوان یک موضوع چند وجهی از عوامل مختلفی تأثیر می­پذیرد. بعدها پژوهشگران نشان دادند که عوامل دیگری نظیر انگیزش، ویژگی­های شخصیتی، دشواری تکلیف‌ها و تفاوت سبک‌های یادگیری افرادنیز در این امر دخیلند.

 

یادگیری چرخه­ای است که با انگیزه،  به کارگیری سبک ترجیحی فرد برای رویارویی با مسئله و بالاخره تجربه یادگیری آغاز می­ شود، با تفکر ادامه می­یابد و به فعالیت ختم می­ شود از نتیجه آن احساس موفقیت یا شکست و افکار مرتبط با آن به وجود می­آیند و این افکار و احساسات منتج از آن با تأثیرگذاری بر خودپنداره منجر به افزایش یا کاهش انگیزه و ایجاد درماندگی آموخته‌شده یا کفایت آموخته‌شدهآموخته‌شده می­شوند و به این ترتیب کل شخصیت فرد تحت تأثیر قرار می­گیرد.

 

این پژوهش با هدف تأملی بر درماندگیآموخته‌شده به عنوان یک حالت انگیزشی، ویژگی­های شخصیتی دانش ­آموزان و سبک ترجیحی آن­ها در برخورد با موقعیت­های یادگیری انجام شده است تا وجود رابطه احتمالی بین آن­ها مشخص شده و برنامه­ ریزان و متخصصان آموزشی را در ارائه راهکارهای مؤثر جهت پیشگیری از درماندگی و یا کاهش آنآموخته‌شده در محیط­های آموزشی یاری نماید.

 

1-2- بیان مسئله: نظام­های آموزشی که در آن­ها میزان پیشرفت تحصیلی پایین است به طریقی ضعف و نقص خود را نشان می­ دهند و نظام­های آموزشی پیشرفته همه تلاش خود را در ارتقاء کیفیت تحصیلی دانش ­آموزان به کار می­برند (بیابانگرد، 1378). در پیمودن این مسیر تا هنگامی که رویکرد رفتاری بر روان­شناسی حاکم بود نظریه­ های یادگیری نیز بر عوامل محیطی تاکید داشتند اما با پیدایش نظریه­ های شناختی، انگیزش و شناخت به عنوان عوامل تأثیرگذار بر یادگیری دانش ­آموزان جایگاه ویژه­ای پیدا کرد. یکی از نظریه های جدید روان­شناسی انگیزش نظریه اسناد یا نسبت دادن است و از مفاهیم عمده آن درماندگی آموخته‌شده است که از اعتقاد افراد به این که موفق نخواهند شد ناشی می­ شود این اعتقاد به پایین آمدن سطح انگیزش و کاهش تلاش می­انجامد (کارور و شی یر، 1985؛ ترجمه رضوانی، 1375). مفهوم درماندگی آموخته‌شده معرف منفی­ترین حالت مفهوم خود است. این مفهوم به یادگیرندگانی اشاره می­ کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی­دانند. درماندگیآموخته‌شده یک مشکل آموزشی است که از شکست­های پیاپی در یادگیری ناشی شده است.

 

از دیگر شاخصه­های نظام­های آموزشی موفق توجه کردن به تفاوت­های فردی دانش آموزان است. جدا از بهره هوشی، ویژگی­هایی مثل نوع شخصیت و سبک­های یادگیری و شناختی، تعامل معناداری با موفقیت و شکست تحصیلی نشان داده­اند. ویژگی شخصیت به راه­هایی اشاره دارد که یک  فرد جهت رویارویی با مسائل جدید انتخاب می­نماید. این ویژگی­ها معمولاً ثابت و تغییر ناپذیرند و نقش مهمی در انجام تکالیف و موفقیت فرد دارند بدیهی است که موفقیت و شکست نیز بر انگیزش یادگیری و خودپنداره تحصیلی تأثیرگذار است. مدل پنج عاملی شخصیت ( کاستا و مک کری  ،1986 ) بیانگر مدل مفهومی غالب ساختار شخصیت است. پنج عامل بزرگ شخصیت در این مدل عبارتند از:

  • روان­رنجوری: احساسات منفی مانند ترس، غم، برانگیختگی، خشم و  احساس گناه ، احساس کلافگی دائمی وفراگیر، مبنای این شاخص را تشکیل می‌دهند0 از آنجا که هیجان مخرب در سازگاری فرد با محیط تاثیر دارد، در زن و مردی که دارای نمرات بالا در این شاخص باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که دارای باورهای غیرمنطقی باشند، قدرت کمتری در کنترل تکانه‌ها داشته باشند و میزان سازش ضعیف‌تری با دیگران و شرایط استرس‌زا نشان دهند (فتحی‌آشتیانی،1390 )
  • برون­گرایی: برون‌گراها افرادی اجتماعی هستند، دوست داشتن مردم، ترجیح گروه­های بزرگ و گردهمایی‌ها، با جرأت بودن، فعال بودن و پرحرف بودن نیز از صفات آنهاست. آن­ها برانگیختگی جنسی و تحریک را دوست دارند (گروسی فرشی، 1380).
  • باز بودن به تجربه: انعطاف­پذیری نسبت به عمل، مخالف تحجر است، افراد انعطاف­پذیر مایلند برای یک خوراک جدید، دیدن فیلمی تازه یا مسافرت به کشورهای خارجی تلاش کنند. این افراد کنجکاوند، در ارزش­ها به سوی آزاداندیشی تمایل دارند و می­پذیرند که آنچه که برای یک شخص درست یا غلط است ممکن است در شرایط دیگر این گونه نباشد، گرایش به فعالیت­های هنری، ویژگی خاص افراد انعطاف پذیر است (گروسی فرشی، 1380).
  • توافق: این افراد آسان­تر از دیگران اعتماد می­ کنند و به­ندرت نسبت به نیات پنهانی بدگمان می­شوند، قابل اعتماد، رک، صریح و بی­تزویرند. متواضعند و به دیگران احترام می­گذارند و از لحاظ نگرشی دلرحم و احساساتی هستند (گروسی فرشی، 1380).
  • وجدانی بودن: این اشخاص با وجدان، منطقی و آگاهند و به شایستگی خود در حد بالا اعتماد دارند. آنها از بعضی جهات بازداری می­شوند، با دقت زیاد از دستورات اخلاقی پیروی می­ کنند و در اجرای وظایف اجتماعی سخت گیرند (گروسی فرشی، 1380).

سبک یادگیری از دیگر عواملی است که از طریق ارتباط با یادگیری زمینه موفقیت یا شکست فرد را در انجام تکلیف فراهم می­ کند. غالباً وظایفی را که به افراد محول می­ شود، می­توان طوری ارائه داد که با سبک یادگیری آنان انطباق داشته باشد. یا این که افراد سبک­های یادگیری‌شان را متناسب با وظایف تعدیل کنند. اما اگر توانایی لازم را در این زمینه نداشته باشند، هرگز نمی­توانند شانس این را داشته باشند که رویکردشان را تغییر دهند (استنبرگ، 1997؛ به نقل از باباعلی، 1384). بنابراین محتمل است سبک­های یادگیری نیز از طریق ارتباط با موفقیت یا شکست در انجام تکالیف با انگیزه یادگیری، خودپنداره و در نهایت احساس توانایی و یا درماندگیآموخته‌شده ارتباط داشته باشند. با توجه به آنچه مطرح شد منظور از اجرای این پژوهش یافتن پاسخ این سوال است که آیا می­توان درماندگیآموخته‌شده در دانش ­آموزان را با توجه به ویژگی­های شخصیتی و سبک یادگیری آنان پیش ­بینی کنیم؟

 

1-3- اهمیت و ضرورت مسئله: از جمله مسائل مورد توجه هر نظام آموزش و پرورش چگونگی ارتقاء وضعیت تحصیلی و انگیزشی دانش ­آموزان است. در این مسیر توجه به وضعیت انگیزشی دانش ­آموزان و عوامل تأثیر­گذار مرتبط با آن مسئله­ای است که هر چه بیشتر برنامه­ ریزان و مجریان آموزش و پرورش­ مورد تاکید قرار می­دهند. باتلر و وین (1995) اظهار داشته اند عمده­ترین مولفه­های مؤثر بر پیشرفت تحصیلی شناخت و انگیزش است.

 

در این پژوهش موضوع درماندگی آموخته‌شده به عنوان یک حالت انگیزشی مطرح شده و سعی شده است ارتباط آن با ویژگی­های شخصیت و سبک­های یادگیری به عنوان عوامل پیش ­بینی کننده درماندگی آموخته‌شده مورد بررسی قرار گیرد با این هدف که با توجه به سبک یادگیری و ویژگی­های شخصیتی مرتبط با درماندگی آموخته‌شده بتوان آگاهی‌های بیشتری به دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش ارائه داد تا در جهت فراهم نمودن شرایط مطلوب برای رشد و پیشرفت تحصیلی دانش ­آموزان، پیشگیری از ایجاد درماندگیآموخته‌شده و جلوگیری از افت تحصیلی و ارتقاء سلامت روان سرمایه ­های انسانی کشور اقدام مؤثری صورت گیرد.

 

1-4- هدف های تحقیق

 

هدف کلی: پیش ­بینی درماندگی آموختگی شده براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک یادگیری دانش ­آموزان دختر پایه سوم متوسطه.

 

 هدف های جزئی عبارتند از:

  • تعیین رابطه ویژگی­های شخصیتی با درماندگیآموخته‌شده‌آموخته‌شده در دانش ­آموزان پایه سوم متوسطه.
  • تعیین رابطه سبک­های یادگیری با درماندگی‌آموخته‌شده آموخته‌شدهدر دانش ­آموزان دختر پایه سوم متوسطه.
  • پیش ­بینی درماندگیآموخته‌شده آموخته‌شده براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک یادگیری دانش ­آموزان دختر پایه سوم متوسطه.

1-5- فرضیه‌های پژوهش

  • بین ویژگی های شخصیتی و درماندگی آموخته‌شده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
  • بین سبک های یادگیری و درماندگی آموخته‌شده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
  • براساس ویژگی‌های شخصیتی و سبک‌های یادگیری می‌توان درماندگیآموخته‌شده دانش آموزان دختر را پیش‌بینی کرد.

1-6- متغیرها

  • متغیرهای پیش‌بین: ویژگی­های شخصیتی و سبک­های یادگیری
  • متغیر ملاک: درماندگی آموخته‌شده

1-7- تعریف مفهومی متغیرها

 

1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت:( کاستا و مک کری،1992؛ به نقل از گروسی فرشی ، 1380) پنج عامل بزرگ  شخصیت را به شرح زیر تعریف نموده اند:

 

الف- روان نژند­خویی: تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت.

 

ب- برون­گرایی: تمایل عمومی به جامعه گرایی، دوست داشتن مردم، فعال بودن، پرحرف بودن، ترجیح گروه های بزرگ و گردهمایی‌ها، سرخوشی و انرژی بالا.

 

ج- باز بودن به تجربه: تمایل به تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت.

 

د- توافق: تمایل عمومی به نوع دوستی، همدردی با دیگران، کمک کردن به دیگران و دریافت کمک متقابل.

 

ه- وجدانی بودن: تمایل عمومی به هدفمند بودن، بااراده و مصصم بودن، کنترل خود، سازمان­دهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب.

 

1-7-2- سبک یادگیری: عبارت است از راهنمای انفرادی مورد استفاده یادگیرنده برای پردازش اطلاعات تازه (دی چکو و  کرافورد، 1974؛ به نقل از خاکسار بلداجی، 1384).

 

الف- سبک یادگیری فعال: یادگیرندگان فعال ترجیح می دهند درباره اطلاعات با دیگران بحث کنند و اطلاعات را برای آنانآن‌ ها توضیح دهند.  این امر به این یادگیرندگان کمک می کند تا اطلاعات را بهتر بفهمند و به خاطر بسپارند.

 

ب- سبک یادگیری تأملی: یادگیرندگان تأملی ترجیح می دهند ابتدا با آرامش درباره اطلاعات فکر کنند. بر این اساس، یادگیرندگان تأملی به کارهای فردی علاقه دارند، در حالی که یادگیرندگان فعال به کارهای گروهی علاقمندند.

 

1-8- تعریف عملیاتی متغیرها

 

1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت: نمراتی است که آزمودنی‌ها در پرسشنامه ویژگی­های شخصیتی (FFI) که عوامل N روان آزرده­گرایی، E برون­گرایی، O گشودگی، A موافق بودن و C با وجدان بودن را مورد اندازه ­گیری قرار می­دهد به دست می­آورند.

 

1-8-2- سبک یادگیری: نمراتی است که دانش آموزان در پرسش نامه فلدر- سولومان در بعد پردازش کسب می کنند.

 

1-8-3- درماندگی آموخته‌شده: نمرات پایینی است که دانش آموزان در پرسشنامه سبک اسناد (ASQ) برای اسنادهای درونی، پایدار و کلی وقایع خوشایند و اسنادهای بیرونی، ناپایدار و اختصاصی وقایع ناخوشایند به دست می آورند.

 

2-1- مقدمه

 

در این فصل پس از ارائه تعاریف مختصری در رابطه با درماندگیآموخته‌شده، به ذکر تاریخچه علمی آن، راهکارهای پیشگیری و کاهش درماندگیآموخته‌شده، معرفی مکاتب مختلفی که به موضوع شخصیت پرداخته­اند؛ معرفی سبک­های یادگیری و توضیحاتی در مورد انواع آن و سپس مبانی پروهشی مرتبط با موضوع مورد نظر اعم از پژوهش­های انجام شده در خارج و داخل ایران خواهیم پرداخت.

 

2-2- درماندگی آموخته‌شده

 

2-2-1- تعریف: از جمله مفاهیمی که در زمینه رفتار نابهنجار یا آسیب­شناسی روانی مطرح می­ شود، مفهومی است که درماندگی یا استیصال نامیده می­ شود. این مفهوم در توجیه بعضی از عقب ماندگی­های تحصیلی و افسردگی­ها نقش دارد (جعفری، 1381). به طور معمول درماندگی آموخته‌شده عبارت است از تهدید نسبت به احساس کنترل فرد که اغلب فعالیت شدیدی را به مقصود بازیابی کنترل به وجود می­آورد. سپس این احساس فقدان کنترل، نوعی کاهش در فعالیت به وجود می­آورد؛ یعنی نوعی فقدان ظاهری انگیزش و بی­میلی به پایداری (سلیگمن، 1975). مفهوم درماندگی آموخته‌شده معرف منفی­ترین حالت درک از خود است. درماندگیآموخته‌شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می­ کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی­دانند. آن­ها یادگیرندگانی هستند که فکر می­ کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمی­یابند. این موضوع ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت. سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته‌شده را به عنوان حالت ویژه­ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها در کنترلش نیستند در او ایجاد می­ شود، تعریف کرد. به سخن دیگر، یادگیرنده بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخ­هایی که فرد دریافت می­ کند در نتیجه رفتار او تغییر نمی­ کند، می­آموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند (هرگنهان و السون، 1997؛ سیف، 1385).

 

 

2-2-2- تاریخچه درماندگیآموخته‌شده: تئوری مشهور درماندگی آموخته‌شده در سال 1967 توسط مارتین سلیگمن به پشتوانه یک آزمایش حیوانی و در تعلیل بیماری افسردگی ارائه شد. آزمایش­های وی سه گروه سگ را شامل می­شد که گروه اول گروه شاهد بود. کار اصلی این گروه خوردن و خوابیدن بود و به آن‌ هاآن‌ ها اجازه خروج از قفس داده می­شد. پژوهشگران سگ­های گروه دوم و سوم را از بین سگ­های دو قلو انتخاب کردند؛ یک قل در قفس گروه 2 و قل دیگر در قفس گروه 3  قرار داده می­شدند؛ این در شرایطی بود که درب قفس را هم روی هر دو گروه قفل کرده و آن‌ ها اجازه خروج از قفس را نداشتند. سپس هراز چند گاهی پژوهشگر دکمه شوک الکتریکی را فشار می­داد؛ وقتی شوک الکتریکی شروع می­شد سگ­ها طبیعتاً پارس می­کردند و خود را به در و دیوار قفس می­کوبیدند. بعد از مدت کوتاهی در قفس گروه دوم اهرمی تعبیه شد که اگر پای سگ روی آن می­رفت، شوک قطع می­شد. در قفس گروه سوم اهرمی تعبیه شده بود اما فقط حالت نمادین داشته و هیچ تأثیری بر قطع جریان الکتروشوک نداشت (سلیگمن، 1967). پس از مدتی سگ­ها شرطی شدند به طوری که تا شوک شروع می شد، گروه دوم اهرم را کشیده و باعث قطع جریان الکتریکی می شدند؛ در صورتی که گروه سوم دست از تلاش کشیده و زوزه خفیفی سر می­دادند و چشم انتظار پایان جریان الکتریکی می­نشستند (هنگامی که گروه دوم شوک را قطع می­کردند، جریان الکتروشوک در گروه سوم هم قطع می شد). در مرحله بعدی از آزمایش سلیگمن و همکارانش درب هر دو قفس را باز گذاشتند و به سگ­ها این امکان را دادند که از قفس خارج شوند؛ طی این مرحله سگ­های گروه دوم که مشاهده کردند دیگر اهرم خاصیت سابق را ندارد به زودی راه خروج را یافتند درحالی که سگ های گروه سوم همچنان حرکتی نکرده و زوزه کشان در جای خود ماندند؛ یعنی حتی وقتی فرصتی برای فرار در اختیارشان قرار گرفت؛آن‌ ها یاد گرفته بودند که ناگزیر و ناچارند و باید به سرنوشتی که دیگران برایشان رقم زده بودند تن دهند.

 

سلیگمن نتایج آزمایشاتش را به جامعه انسانی تعمیم داد و چنین بیان داشت که افسردگی پاسخ انسان است به مجموعه ­ای از تلاش­ های نافرجام وی. در حقیقت فرد افسرده به این نتیجه می­رسد که سرنوشت او فارغ از تلاشی که می­ کند، در جایی خارج از عهده او رقم خواهد خورد (سلیگمن، 1975). این الگوی اولیه درماندگی آموخته‌شده به دلیل نقص­هایی که داشت، توسط صاحب نظران مورد تجدید نظر قرار گرفت. نقص عمده آن عدم توجه به تفاوت­های فردی بود. طی آزمایش­های مکرر روشن شد همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش های یکسانی از خود نشان نمی­دهند. برخی در مواجهه با مسئله، آن را غیر قابل حل می­دانند، در حالی که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آن‌ ها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت، صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که «منبع کنترل» نام دارد؛ مفهومی که قرابت بسیاری با مفهوم منبع کنترل درونی– بیرونی راتر داشت. در نتیجه، از همین زمان بود که آبرامسون و همکاران (1999) سبک های اسناد را وارد نظریه درماندگیآموخته‌شده کردند و بدین‌سان، نظریه درماندگی، مطرح گردید که چشم‌انداز تازه­ای را در مورد الگوی مواجهه انسان با وقایع غیر قابل کنترل گشود (شولتز، 1990؛ ترجمه کریمی و همکاران، 1384). همزمان با پیشرفت تحقیقات مشابه در مورد درماندگی، این نظریه به نحو روزافزونی شناختی­تر شد و بدین ترتیب، پدیده­ای که اولین بار در آزمایشگاه های شرطی­سازی حیوانات تشخیص داده شده بود، به رفتار انسان­ها تعمیم داده شد و نظریه‌پردازان با دنبال کردن این پدیده آن را وارد عرصه تعلیم و تربیت نمودند.

 

معمولاً صاحب‌نظران دو نوع درماندگی را در نظر گرفته اند:

  • درماندگی شخصی: زمانی است که در آن فرد خود را به دلیل ناتوانی در برابر رویدادهای منفی سرزنش می‌کند، اما بر این باور است که کسی می ­تواند به وی کمک کند. به عبارت دیگر، این نوع درماندگی زمانی رخ می­دهد که فرد باور دارد پاسخ­هایی وجود دارد که احتمالاً به وجود آورنده پیامد مطلوب خواهد بود، گرچه دادن آن پاسخ از او ساخته نیست.
  • درماندگی عمومی: در این نوع درماندگی، افراد از یک سو تصور می­ کنند نباید به دلیل شکست­هایشان مورد سرزنش قرار گیرند (اسناد بیرونی) و از سوی دیگر، عقیده دارند که هیچ کس توانایی کمک به آن­ها را ندارد (جعفری، 1381).

2-2-3- پیامدهای درماندگیآموخته‌شده: یکی از مهم­ترین پیامدهای درماندگی، بیماری افسردگی است. پژوهش­های متـعددی که در این زمینه صـورت گرفته است، نشان داده­اند افراد افسرده به شدت احـساس درمانـدگی می­ کنند. آن­ها باور دارند کنترلی بر زندگی خود ندارند و هر کاری انجام دهند با شکست روبرو می­شوند، بنابراین بهترین کار آن است که تلاش نکنند، این بیماران در مقایسه با افراد عادی بیشتر از سبک اسناد ناسالم استفاده می­ کنند. چنین سبک اسنادی مانع از آن می­ شود که این افراد موفقیت­های خود را بشناسند و برای آن ارزش قائل شوند. در نتیجه، هر آنچه از خود می­بینند، شکست و عدم موفقیت است. در چنین شرایطی، زمینه مناسبی برای بیماری افسردگی ایجاد می­ شود. درماندگی نه تنها می ­تواند بیماری­هایی مانند افسردگی ایجاد کند، بلکه در موارد خفیف تر مانع از آن می­ شود که احساس­های سالم و خوشایندی مانند امیدواری یا احساس رضایت از خود، خوش­بینی و تسلط بر زندگی در فرد به وجود آید. چرخه معیوبی بین درماندگی، ناامیدی، عدم تلاش و در نتیجه شکست وجود دارد که در مرحله بعد، شکست، نا­امیدی و درماندگی مجدداً به شکست دیگری می­انجامد که نهایتاً احساس تسلط، امیدواری، احساس رضایت از خود و… را ضعیف و ضعیف­تر می­سازد. بسیاری از افرادی که اعتقاد به بدشانس بودن دارند و خود را بدشانس می­دانند، هنگامی که پس از درماندگی و عدم تلاش به شکست می­رسند، تصور مـی­کنند که چـون بدشناس­اند؛ شکست خورده­اند؛ در حالی که این عدم تلاش و فعالیت است که منجر به شکست شده است و دلیل عدم تلاش نیز باور به ناتوانی در رسیدن به هدف و در نتیجه عدم موفقیت و احساس نا­امیدی است. دلیل نا­­­­­­­­­­­­­­­­­­­امیدی آن‌ ها نیز این است که از سبک های اسناد نامؤثر استفاده کرده‌اند (آبرامسون و همکاران، 1999).

 

 

2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگیآموخته‌شده: برای مقابله با درماندگی و پیامـدهای ناسالم ناشی از آن می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

  • در بیشتر موارد، موفقیت‌های خود را به عوامل درونی، پایدار و کلی نسبت دادن: همان طور که در قسمت ­های قبل به الگوی تجدید نظر شده درماندگیآموخته‌شده اشاره شد، در این الگو متغیرهای شناختی و اسنادی در نظر گرفته شده ­اند (آبرامسون، سلیگمن و تیزدل، 1978). در این الگو که طی آزمایش­های مکرر ایجاد شد روشن شد که همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش یکسانی از خود نشان نمی­دهند؛ برخی انسان­ها در مواجهه با مسئله آن را غیر قابل حل می­دانند، درحالی­که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آن­ها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که منبع کنترل نام دارند. مفهومی که قرابت بـسیاری با مـفهوم کـنترل درونی- بیرونی جولیان راتر داشت. در این نظریه که درباره نظام اعتقادی افراد در رابطه با منابع تقویتی تدوین شده چنین فرض شده که افراد از لحاظ اعتقاد به منابع کنترل به دو دسته تقسیم می­شوند:

1) گروهی که موفقیت­ها و شکست­های خود را به شخص خود نسبت می­ دهند یعنی دارای منبع کنترل درونی هستند. 2) گروهی که موفقیت­ها و شکست­های خود را به شرایط و موقعیت­ها نسبت می­ دهند یعنی دارای منبع کنترل بیرونی هستند. در واقع مفهوم خود یادگیرنده به الگوی نسبت دادن او وابسته است به عنوان مثال فردی که برای موفقیت دارای منبع کنترل درونی (من موفقم زیرا توانا هستم) و برای شکست دارای منبع کنترل بیرونی است (شکست خوردم چون بدشناسی آوردم) با تکالیف مختلف یادگیری با نوعی مفهوم خود مثبت برخورد می­ کند (سیف، 1371). اما افرادی که مفهوم خود آن­ها از توانایی پایین رنج می‌برد، موفقیت را به عوامل بی­ثبات و بیرونی و شکست را به علل باثبات و درونی نسبت می­دهند؛ آن­ها همچنین انتظار پایینی به موفقیت در آینده دارند. این الگو در موقعیت­های مختلف و با افراد گروه­های سنی متفاوت مشاهده شده است (بل- گردلر، 1986). در طول زمان، تاریخچه موفقیت و شکست و اسنادهای مربوطه، تأثیر پایداری بر عزت نفس و مفهوم خود و انتظارات فرد درباره نتایج اعمال او در آینده به جای می­گذارد. بنابراین سبک اسناد تأثیر زیادی بر درماندگی دارد؛ پس، باید سعی کرد موفقیت­های خود را به خصوصیات درونی، عوامل پایدار و کلی نسبت داد. نگران نباشید؛ چنین دیدگاهی باعث خودخواهی و نگرش اشتباه نسبت به خود نمی­ شود؛ بلکه امیدواری، رضایت و خودکفایی را افزایش می­دهد که در  نهایت تلاش و موفقیت را به دنبال دارد (تایلور، 1995).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...