ارزیابی قانون ایمنی زیستی در ایران |
ارزیابی قانون ایمنی زیستی در ایران
بند اول: تعریف قانون ایمنی زیستی[۱]
قانون ایمنی زیستی در مرداد ماه ۱۳۸۸ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. بسیاری معتقدند این قانون که پژوهش، تولید و عرضهی محصولاتی که از نظر ژنتیکی دستکاری شدهاند را مجاز دانسته، خطرناکترین و زیانبارترین قانون تاریخ ایران است. بر اساس ماده ۲ این قانون هر گونه تحقیق و آزمایش در حوزهی ژنتیک و محصولات تراریخته (ترانس ژنتیک) کاملا آزاد بوده و تولید انبوه، تجاریسازی، مصرف و صادرات آن نیز با رعایت قانون مجاز شمرده میشود. این لایحه در حالی با امضای مستقیم رییسجمهوری، محمود احمدینژاد، به مجلس رفت که از همان ابتدا با مخالفت سازمان حفاظت محیط زیست روبرو بوده است.[۲]
در این قانون چند نکته وجود دارد. این قانون به شدت و یکجانبه به نفع کسانی است که به صورت صنعتی و گسترده و تیراژ بالا، میخواهند محصولاتی که دستکاری ژنتیکی شدهاند را در ایران استفاده کنند و همچنین در این قانون اهرمهای کنترلی به حداقل ممکن رسیده است. یکی از مشکلات دیگری که این قانون بعد از دستکاری مجلس به آن دچار شد این بود که نقش نظارتی سازمان محیط زیست بسیار کمرنگ شد و به تولیدکنندهی محصول تراریخته اختیار بیش از اندازه داده شد به طوری که بسیاری از کارشناسان معتقدند، این قانون که عنوانش “ایمنی زیستی” است تبدیل شده به قانون “ایمنی زیستفناوران”. یعنی به جای اینکه مسایل ایمنی برای مصرفکنندههای این محصولات در این قانون رعایت شود، دقیقا این قانون، حاشیهی امنی درست کرده است برای کسانی که این محصولات را تولید و در آن سرمایهگذاری میکنند. مشکل دیگری که در این قانون به وجود آمد، مجازات مأموران دولتی است که عامل اختلال در فعالیتهای زیستفناوری هستند. این مسئله در ماده ۵ به صراحت اعلام شده است که افرادی که قصد دارند در رابطه با محصولات تراریخته فعالیتهای تولیدی و تجاری داشته باشند، میتوانند پس از گرفتن مجوز، محصولات را تولید کنند و اگر محصولات ایرادی داشت، پروندهی تخطی برایشان تشکیل میشود و متخلف باید تا سه برابر خسارت را جبران کند.[۳]
بند دوم: سیاست تقنینی حاکم بر قانون ایمنی زیستی
یکی از برجستهترین بازتابهای اندیشه جهانی شدن را میتوان در نحوه تهیه و تدوین قانون ایمنی زیستی مشاهده نمود زیرا در این قانون، گرایش فزاینده مقنن ایرانی به الگوبرداری از اسناد منطقهای و بین المللی مربوط به حوزه ایمنی زیستی کاملاً به چشم می خورد. این گرایش تا حدی است که قانونگذار در همه جای این قانون از فن احاله بهره جسته و کوشش نموده تا به منظور برون رفت از چالشهای اجرای این قانون به کرّات به پروتکل کارتاهنا به عنوان سندی مرجع در حوزه ایمنی زیستی ارجاع دهد. این در حالی است که احاله به مقررات مندرج در پروتکل کارتاهنا رهیافتی دوگانه در سیاست تقنینی را با خود به همراه داشته است که ترجمان آن در نظام حقوق داخلی چیزی جز عدم انطباق با موازین حقوق داخلی و تشتت دیدگاههای حقوقی نخواهد بود. [۴]
باید پذیرفت که چه بسا آنچه که برپایه پروتکل کارتاهنا امری مسلم در عرصه ایمنی زیستی تلقی شده است، امروزه در پرتو بومی سازی آن با استلزامات نظام حقوقی داخلی اگر نگوییم مردود، دست کم، فاقد قابلیت انطباق با مشخصهها و ظرفیتهای حقوق داخلی باشد. اتکا بیش از حد قانونگذار به منابع فراملی در قانون ایمنی زیستی از یک سو و عدم معطوف نمودن توجه به ضرورت انکارناپذیر بومیسازی مقررات حوزه ایمنی زیستی از سوی دیگر، این تالی فاسد را به دنبال داشته که قانونگذار خود را ناگزیر ساخته به هر بهایی ولو با عدم تتبع و تأمل لازم در موازین حقوقی و ملاحظات قضایی، قانونی را تحت عنوان قانون ایمنی زیستی به تصویب رساند.[۵]
روند سیاست تقنینی حاکم بر قانون ایمنی زیستی بیش از آنکه در راستای همخوانی و هماهنگی با سیاستگذاریهای حقوقی و قضایی جمهوری اسلامی ایران باشد، حاکی از این واقعیت است که قانونگذار به هر تقدیر خود را ملزم ساخته است در قانون ایمنی زیستی به سمت همگرایی با قواعد بین المللی در این عرصه حرکت کند. عدم توجه قانونگذار به تعارضات اجتماعی، الزامات بین المللی با قوانین داخلی تا حدی است که حتی اثری از چارهاندیشی قانونگذار به منظور رفع این تعارضات را نمیتوان در فرایند تصویب قانون ایمنی زیستی یافت. افزون بر این، از آنجا که پروتکل کارتاهنا به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است به موجب تصریح ماده ۴ قانون مدنی، این پروتکل در حکم قانون داخلی ایران به شمار می آید. حال آنکه جای شگفتی است که قانونگذار در قانون ایمنی زیستی صرفاً به احاله به مواد مندرج در پروتکل آن هم به صورت ترجمه صرف بسنده نموده است. [۶]
بدین سان، اولاً قانون ایمنی زیستی بدون آنکه توانسته باشد الزامات قانونی را با واقعیتهای کنونی در حوزه زیست فناوری در کشور همسو نموده باشد، صرفاً گرته برداری از یک سند فراملی را با خود به همراه داشته است. ثانیاً هنگامی که طبق قانون مدنی، پروتکل کارتاهنا در حکم قانون داخلی بوده و همانند آن واجد اثر الزام آور می باشد و به مثابه یک کل واحد تلقی می گردد، ارجاع های موردی قانونگذار به این پروتکل فاقد معنی است. ثالثاً، سؤالات بنیادی که به ذهن متبادر می گردند عبارتند از: باوجود قانون ایمنی زیستی وضعیت حقوقی پروتکل را چگونه می توان تعبیر نمود؟! آیا پروتکل قانون ایمنی زیستی یک نظام موازی را در حوزه ایمنی زیستی با خود به همراه خواهد داشت که در این صورت بروز تشتت در تفسیرهای حقوقی دور از انتظار نخواهد بود یا آنکه قانون ایمنی زیستی را می توان علیرغم بسیاری از گرتهبرداریهای صرف به عنوان قانونی مستقل با آثار حقوقی افتراقی و خاص تلقی نمود؟![۷]
جزییات بیشتر درباره این پایان نامه ها :(فایل کامل موجود است)
پایان نامه حقوق : نظام حقوقی حاکم بر تغییرات ژنتیکی در چارچوب حقوق بین الملل بشر
به نظر می رسد برداشت نخست که بیانگر شکل گیری یک نظام حقوقی موازی در عرصه ایمنی زیستی در کشور می باشد، مقرون به واقع است، زیرا در قانون ایمنی زیستی نیم نگاهی نیز به محدودیتها و ظرفیتهای حقوقی داخلی وجود داشته در حالی که در پروتکل کارتاهنا که در حال حاضر در حکم قانون داخلی ایران است، هیچ یک از این موارد مد نظر قرار نگرفته است. واقعیت آن است که بیتوجهی به آثار حقوقی مترتب بر الفاظ مندرج در قانون ایمنی زیستی که قانونگذار شتاب زده به آنها تمسک جسته است، موجب متروک ماندن این قانون در عرصه عمل خواهد شد.[۸]
بند الف ماده ۳ قانون ایمنی زیستی سیاستگذاری، تعیین و تصویب راهبردها در عرصه ایمنی زیستی را به عنوان یکی از وظایف شورای ملی ایمنی زیستی برشمرده است. اما با عنایت به ترکیب اعضاء این شورا میتوان به خوبی دریافت که قانونگذار تا چه اندازه نسبت به سیاستگذاریها و راهبردهای قانونی در عرصه ایمنی زیستی بی اعتنا بوده است. آنچه که شاهدی بر این مدعا است خلاء حضور حتی یک حقوقدان در ترکیب شورای ملی ایمنی زیستی است. این در حالی است که به موجب تبصره ۴ ماده ۳ قانون ایمنی زیستی مصوبات این شورا پس از تأیید رئیس جمهور، لازم الاجرا می باشد. حال چگونه میتوان قانونی را متصور شد که شورایی در آن پیش بینی شده که بی گمان مهمترین رسالت آن سیاستگذاری و تصویب راهبردها در عرصه ایمنی زیستی است اما حتی در ترکیب آن حضور حقوقدانان مغفول مانده است. از این رو، در قانون ایمنی زیستی با انبوهی از الفاظ قانونی مواجه میشدیم که بر بسیاری از آنها آثار حقوقی ای مترتب است که هریک در خط مشی کلی و سیاستگذاریهایی که شورای ملی ایمنی زیستی تعیین خواهد کرد، تأثیری اجتناب ناپذیر دارد. افزون بر این بند ج ماده ۳ قانون ایمنی زیستی اشعار میدارد که از جمله دیگر وظایف شورای ملی ایمنی زیستی تصویب آییننامهها، دستورالعمل ها و ضوابط موضوع این قانون است. حال آنکه چگونه میتوان دستورالعمل ها و ضوابط قانون ایمنی زیستی را تصویب نمود بدون آنکه اعضاء شورا بر آثار و تبعات حقوقی مترتب بر الفاظ قانون اشراف کامل داشته و بتوانند آنها را با عمومات قوانین و مقررههای متفرقه منطبق سازند؟![۹]
بدین ترتیب حتی نگاهی اجمالی به قانون ایمنی زیستی روشن میسازد که سیاست تقنینی در عرصه ایمنی زیستی سیاستی دوگانه، مشتت و فاقد ضابطهمندی است که پیش از آنکه محصول ضرورتها و تحولات داخلی باشد، زاییده فشارهای بین المللی در این حوزه بوده است. به همین دلیل، این قانون پیش از آنکه قانونی بومی را در حوزه ایمنی زیستی به تصویر بکشد، کوششی نافرجام را در راستای همگرایی بین المللی منعکس می سازد.[۱۰]
بند سوم: سیاست کیفری در قبال جرائم ایمنی زیستی
سیاست کیفری مستقر در قانون ایمنی زیستی را میتوان از چند منظر مورد واکاوی قرار داد. نخستین مؤلفهای که شایسته تأمل است، این موضوع می باشد که جرائم ایمنی زیستی اساساً در طبقه ای از جرائم قرار میگیرند که میتوان از آنها تحت عنوان جرائم منفی یاد کرد. بدین توضیح که در مقام جرم انگاری، مقنن باید اصل را بر مطلق بودن این جرائم نهاده و تحقق جرم را منوط به آنکه ضرورتاً خسارتی از جرم ناشی شود، ننماید. زیرا در این جرائم، اصولاً وصف مجرمانه به صورت فعل تعلق گرفته و سزاوار نیست که قانونگذار پاسخ کیفری به مرتکبین جرائم ایمنی زیستی را که در مفهومی موسع حق بر سلامت انسانها را به مخاطره جدی می افکنند، مقید به ورود ضرر نماید. به سخن بهتر، قانونگذار نباید برای اتخاذ واکنش کیفری در قبال بزهکارانی که ایمنی زیستی را آماج جرم خود قرار دادهاند، منتظر باشد در عالم خارج ضرورتاً ایراد ضرری رخ دهد، بلکه واکنش کیفری مناسب ایجاب می کند که نفس ارتکاب افعال یا ترک فعلهایی که ناقض یکی از الزامات ایمنی زیستی است، جرم انگاری شده و با پاسخ کیفری مواجه شود.[۱۱]
این در حالی است که به موجب ماده ۶ قانون ایمنی زیستی، پاسخ کیفری موکول به ورود خسارت گردیده و قانونگذار، جرائم ایمنی زیستی را به صورت مقید مقرر نموده است. متأسفانه، قانونگذار به اثر پیشگیرانه جرم انگاری به صورت مطلق بی توجهی نموده و امکان اتخاذ و اعمال هرگونه پاسخ کیفری را صرفاً در فرضی فراهم نموده که خسارتی وارد شده باشد. بدین سان قانون ایمنی زیستی مبدل به نوش دارویی شده است که بسیار دیرهنگام قابلیت اجرایی پیدا می کند و چه بسا بخش عمدهای از خساراتی که متعاقب جرائم ایمنی زیستی بر زیست بوم یا افراد وارد می شود جبرا نناپذیر بوده یا دستکم ترمیم آنها بسیار دشوار میباشد.[۱۲]
آنچه باید بدان اشاره کرد این مطلب است که در قانون ایمنی زیستی و در سطح قانونگذاری، ضرورت اتخاذ یک سیاست کیفری همسو با ماهیت و طبقه جرائم امنیت زیستی نادیده انگاشته شده است، به طور نمونه ماده ۶ این قانون، ارتکاب رفتار ناقض ضوابط و استانداردهای حاکم بر حوزه ایمنی زیستی را در مرتبه نخست فاقد وصف مجرمانه میداند و شگفتآور است که همان رفتار یا همان عناصر متشکله را در مرتبه دوم، جرم انگاری نموده است. بدین ترتیب، مرتکب در مرتبه نخست صرفاً به جبران خسارات وارده محکوم میشود و معنی آن چیزی جز سلب حمایت کیفری از زیست بومی که حفظ آن لازمه احترام به حق بر سلامت اشخاص می باشد، نخواهد بود. به نظر میرسد حمایت کیفری شایسته از ایمنی زیستی اقتضا می نمود که قانونگذار در قانون ایمنی زیستی با بزهکارانی که زیست بوم و حق بر سلامت اشخاص را مورد تعرض قرار می دهند، یک سیاست کیفری فاقد تسامح و تساهل را پیش میگرفت و از این رهگذر، هرگونه تعرض به ایمنی زیستی را با پاسخ کیفری در خور همراه می نمود.[۱۳]
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-30] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|